p4
p4
ویو ا/ت :
+ وقتی رسیدم خونه خسته بودم گرفتم خوابیدم ...
+ روز ها و ساعت ها میگذشت و دیگه توی اینترنت خبری از من نیست و از همه مهم تر خبر رابطه منو جونگکوک زیاد پخش نشده ...
* ۲ سال بعد ...
+ از اون روز دوستان گذشته و توی این دو سال من خیلی تغییر کردم ...
+ توی حال خودم بودم که دیدم گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود ...
+ الو ؟
؟؟: سلام خانم کیم ...
+ سلام شما ؟
؟؟: لطفا ناراحت نشید ولی واقعا بهتون نیاز داریم( منحرف نشید )
+ شما از طرف کمپانی هستین ؟؟؟
؟؟: بله بله ولی لطفا قطع نکنید ببینید ...کمپانی به شما واقعا نیاز داره و فن هاتون روز به روز حالشون بد میشه و میان دم در کمپانی و این برای ما خوب نیست لطفا قبول کنید
+ من به علت یه سری دلایل نمیتونم
؟؟: من دلایلتونو میدونم و خودمون درستش کردیم ولی لطفا قبول کنید ...
+ هووف باشه ساعت ۷ اونجام ...
؟؟باشه فعلا
+ بای
+ وقتی قطع کردم برای امضای اون برگه ها رفتم لباسمو آماده کنم ...
* ساعت ۵
+ دیدم ساعت ۵ شده سریع رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و آرایش کردم و یه کت شلوار مشکی پوشیدم و حاضر شدم رفتم ...
* رسید ( گایز اینم بگم کمپانی ا/ت جا به جا شده به خاطر فنا )
+ وقتی رسیدم عین قبلا بود ولی فقط انگار یکم چیز میز بهش اضافه کردن ...
+ وقتی رفتم تو رئیس اونجا با خوشحالی اومد پیشم و سلام کرد
رئیس: سلام خانم کیم
+ سلام ..
رئیس: بفرمایید اینجا برگه هارو امضا کنید
+ باشه
+ رفتم و ۶ تا برگه امضا کردم
+ داشتم میرفتم که یهو رئیس گفت
رئیس : خانم کیم ۲ روز دیگه به یک مصاحبه دعوتید از شما چنتا سوال کوچولو میپرسن خیلی هم آسونه لطفا تشریف بیارید
+ امممم باشه
+ رفتم خونه و دیدم ساعت ۱۰ انقدر خسته بودم گرفتم خوابیدم ...!
* فردا صبح
+ با تابیدن نور خورشید بیدار شدم و قوصی به کمرم دادم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم و تصمیم گرفتم برم مرکز خرید و لباس بگیرم برای فردا ...
+ سریع یه صبونه خوردم و رفتم ..
* توی پاساژ
+ وقتی وارد پاساژ شدم یه مغازه چشممو گرفت رفتم سمتش و یه لباس زرشکی خیلی خوشگل دیدم یکم باز بود ولی خیلی قشنگ بود رفتم داخل و قیمت پرسیدم ...
+ سلام خسته نباشین
فروشنده : سلام بفرمایین
+ قیمت لباس زرشکیتون چنده ؟
فروشنده : ۱ میلیون و خورده ای
+ وااا مگه گنجه
فروشنده : قیمت همینه
+ باشه بر میدارم
+لباسو خریدم و رفتم کفشم خریدم
* رفتم خونه
+ وقتی رسیدم خونه یه قهوه برای خودم درست کردم و شروع کردم خونه رو تمیز کردن بعدش خوابیدم .
* فردا صبح
+ ایندفعه با آلارم کوفتیم از خواب بلند شدم و نور خورشید کاری به کارم نداشت
+ هوووووف دوباره رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم یه نوتلا باز کردم و جلوی تلویزیون خوردم
شرطا رو نرسوندین ولی من گذاشتم💔
ویو ا/ت :
+ وقتی رسیدم خونه خسته بودم گرفتم خوابیدم ...
+ روز ها و ساعت ها میگذشت و دیگه توی اینترنت خبری از من نیست و از همه مهم تر خبر رابطه منو جونگکوک زیاد پخش نشده ...
* ۲ سال بعد ...
+ از اون روز دوستان گذشته و توی این دو سال من خیلی تغییر کردم ...
+ توی حال خودم بودم که دیدم گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود ...
+ الو ؟
؟؟: سلام خانم کیم ...
+ سلام شما ؟
؟؟: لطفا ناراحت نشید ولی واقعا بهتون نیاز داریم( منحرف نشید )
+ شما از طرف کمپانی هستین ؟؟؟
؟؟: بله بله ولی لطفا قطع نکنید ببینید ...کمپانی به شما واقعا نیاز داره و فن هاتون روز به روز حالشون بد میشه و میان دم در کمپانی و این برای ما خوب نیست لطفا قبول کنید
+ من به علت یه سری دلایل نمیتونم
؟؟: من دلایلتونو میدونم و خودمون درستش کردیم ولی لطفا قبول کنید ...
+ هووف باشه ساعت ۷ اونجام ...
؟؟باشه فعلا
+ بای
+ وقتی قطع کردم برای امضای اون برگه ها رفتم لباسمو آماده کنم ...
* ساعت ۵
+ دیدم ساعت ۵ شده سریع رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و آرایش کردم و یه کت شلوار مشکی پوشیدم و حاضر شدم رفتم ...
* رسید ( گایز اینم بگم کمپانی ا/ت جا به جا شده به خاطر فنا )
+ وقتی رسیدم عین قبلا بود ولی فقط انگار یکم چیز میز بهش اضافه کردن ...
+ وقتی رفتم تو رئیس اونجا با خوشحالی اومد پیشم و سلام کرد
رئیس: سلام خانم کیم
+ سلام ..
رئیس: بفرمایید اینجا برگه هارو امضا کنید
+ باشه
+ رفتم و ۶ تا برگه امضا کردم
+ داشتم میرفتم که یهو رئیس گفت
رئیس : خانم کیم ۲ روز دیگه به یک مصاحبه دعوتید از شما چنتا سوال کوچولو میپرسن خیلی هم آسونه لطفا تشریف بیارید
+ امممم باشه
+ رفتم خونه و دیدم ساعت ۱۰ انقدر خسته بودم گرفتم خوابیدم ...!
* فردا صبح
+ با تابیدن نور خورشید بیدار شدم و قوصی به کمرم دادم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم و تصمیم گرفتم برم مرکز خرید و لباس بگیرم برای فردا ...
+ سریع یه صبونه خوردم و رفتم ..
* توی پاساژ
+ وقتی وارد پاساژ شدم یه مغازه چشممو گرفت رفتم سمتش و یه لباس زرشکی خیلی خوشگل دیدم یکم باز بود ولی خیلی قشنگ بود رفتم داخل و قیمت پرسیدم ...
+ سلام خسته نباشین
فروشنده : سلام بفرمایین
+ قیمت لباس زرشکیتون چنده ؟
فروشنده : ۱ میلیون و خورده ای
+ وااا مگه گنجه
فروشنده : قیمت همینه
+ باشه بر میدارم
+لباسو خریدم و رفتم کفشم خریدم
* رفتم خونه
+ وقتی رسیدم خونه یه قهوه برای خودم درست کردم و شروع کردم خونه رو تمیز کردن بعدش خوابیدم .
* فردا صبح
+ ایندفعه با آلارم کوفتیم از خواب بلند شدم و نور خورشید کاری به کارم نداشت
+ هوووووف دوباره رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم یه نوتلا باز کردم و جلوی تلویزیون خوردم
شرطا رو نرسوندین ولی من گذاشتم💔
۱۳.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.