برگی شده افتاده ام از شاخه به کویی

برگی شده افتاده ام از شاخه به کویی
چون باد مرا می بَری امّا به چه سویی ؟
این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز!
دلبستگی آن نیست که بسته ست به مویی!

ای غنچه که در عمق دلم ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست که از سنگ برویی!
من با تو چه باید بکنم عشق گریزان
با صید چه باید بکند ببر پتویی ...

میخواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟
میخواهم ات اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟
من بغض تو هستم چه بباری چه نباری
من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی ...


#یاسر_قنبرلو
دیدگاه ها (۱۲)

در این شهر هیچ چیز حقیقی نیستجز دلِ منتظرِ منکه کوچک شدهکه ت...

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻔﮑﺮﺵ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ، ﺩﺷﻤﻨﺖ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ﺑﺎ...

یک استکان طراوتِ گلهای تازه دمیک لقمه آفتابِ سحر ناشتای توهر...

تو رو از دور دلم دید امانمیدونست چه سرابی دیدهمنِ دیوونه چه ...

برگی شده، افتاده ام از شاخه به کوییچون باد مرا می بَری ، امّ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط