در این شهر هیچ چیز حقیقی نیست
در این شهر هیچ چیز حقیقی نیست
جز دلِ منتظرِ من
که کوچک شده
که تنگ کرده راهِ نفس را
که می بارد با یک
ببخشید حواستان کجاست ؟
که می خواهد فریاد بزند حواسم ؟؟؟
اگر می دانستم که خودم را درست همانجا پرت می کردم
نمی دانم آقا.. نمی دانم خانوم
بروید از او بپرسید.. از او که نمی دانم کجاست !
از او که هرروز در فالم می آید
ولی برایِ حالِ دلِ بی تابم نمی آید
بروید و بگویید
آب دستش هست بگذارد پایِ گل دانهایش
به سراغِ شمعدانی ها برود
بی تابند و خسته
هرروز نیم خیز می شود نگاهی به بیرون می اندازند
و وقتی می بینند خبری نیست که نیست
باز
م ی م ی ر ن د
در این شهر هیچ چیز دروغی نیست
جز
خنده هایِ من که از سرِ
لطفا! حالم را نپرسید
رویِ صورتم می نشیند
#عادل_دانتیسم
جز دلِ منتظرِ من
که کوچک شده
که تنگ کرده راهِ نفس را
که می بارد با یک
ببخشید حواستان کجاست ؟
که می خواهد فریاد بزند حواسم ؟؟؟
اگر می دانستم که خودم را درست همانجا پرت می کردم
نمی دانم آقا.. نمی دانم خانوم
بروید از او بپرسید.. از او که نمی دانم کجاست !
از او که هرروز در فالم می آید
ولی برایِ حالِ دلِ بی تابم نمی آید
بروید و بگویید
آب دستش هست بگذارد پایِ گل دانهایش
به سراغِ شمعدانی ها برود
بی تابند و خسته
هرروز نیم خیز می شود نگاهی به بیرون می اندازند
و وقتی می بینند خبری نیست که نیست
باز
م ی م ی ر ن د
در این شهر هیچ چیز دروغی نیست
جز
خنده هایِ من که از سرِ
لطفا! حالم را نپرسید
رویِ صورتم می نشیند
#عادل_دانتیسم
۷۰۷
۰۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.