پارت سی و دو آخرین پارت فصل یک

پارت سی و دو آخرین پارت فصل یک
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد:
تهیونگ خوابش برده جیهوپ می برش توی اتاقش و میذارش روی تخت خوابش
ج ن: ببین کوک تهیونگ توی بچگیش خیلی سختی کشید و اصلا بچگی رو تجربه نکرد و ما از دبستان باهاش دوستیم خب اون از همون موقع داشت کمک پدرش میکرد و کسی نبود بهش محبت کنه بخاطره همین پیش ما اینجوریه ما بهش کمک میکنیم که حالش خوب شه
آخه اون افسردگی داره و دکتر گفته اجازه ندید بدتر بشه
ما هم همین کارو داریم انجام میدیم
+او نمیدونستم
ن ن:خب بچه ها پاشین بریم
بچه ها:اوکی
+بمونین دیر وقته
ن ن :نه مرسی باید بریم
+بمونین چون ارباب بلند بشه دعوا میکنه ما رو
ن ن:نترس بابا
+از کجا میدونی
ن ن: میدونم
+باش
دیدگاه ها (۱)

پارت بیست و چهارم_ برید بیرون میخوام ایشونو یکم تنبیه کنم(نی...

پارت سی و یک[بچه ها توی این پارت میفهمین چرا من یاد آهنگ او...

https://wisgoon.com/v/8RAG95E8Z1/شما درست میگن بلع بلع(تازه ...

پارت بیست و سوم یهو یه چیزی اومد زیر گوشش _بی خاصیت(عربده)+ا...

رمان عشق و نفرت پارت۶جونگ کوک : بریم بخوابیم بچه ها بیاین دا...

پشیمونی..پارت. ۱۹ویو نویسندهتهیونگ: بچه ها بیاین جرعت حقیقت ...

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۵جیمین گفت:آره دقیقا باید همین کار رو انجام بدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط