part

part12🦋






ویو جونگکوک«شارژر گوشیم کم شده بود هر چقدر می‌گشتم پیداش نمی‌کردم رفتم تا از اتاق هارا بردارم رفتم دم در اتاقش درو باز کردم دیدم خوابیده رفتم تو شروع کردم به گشتن دیدم نمیتونم شارژر رو پیدا کنم واسه همین رفت سمتش و تکونش دادم تا بیدار بشه



-هارا هارا بیدار شو
&داداش{خابالو}
-بلند شو
& اتفاقی افتاده؟
-پاشو شارژرت رو بهم بده
&توس کشو هست
-گفتم پاشو بده




ویو هارا«نمیخواستم بلند بشم چونکه خیلی درد داشتم واقعا اما ناچار بلند شدم و شارژر رو برداشتم وقتی میخواستم دوباره برم رو تخت پاهام بدجوری درد گرفت و افتادم زمین



&آیی
-هارا چیشد یهو ؟
&چیزی نیست سرم گیج رفت
-بلند شو ببینم
&{بلند شد و نشست رو تخت}
-کجات درد می‌کنه
&جاییم درد نمیکنه
-عه حالا میبینیم
{شلوارش رو میده بالا که میبینه کل زانوی هارا کبوده}
-اینا چین هارا
&چیزی نیست تو حموم خوردم زمین
-پس چرا چیزی نگفتی
&آخه مهم نبود درست میشه
-چرا زانوت زخمیه
&وقتی خوردم زمین کاشی حمومم ترک خوردگی داشت اون برید
-حتما خیلی درد داشت
&نه زیاد
-چیزی نمی‌خوای
&نه ممنونم
-باشه پس من میرم
&باشه
دیدگاه ها (۱۳)

part13🦋-هارا&بله-مطمعنی دیگه چیزی نمی‌خوای &اره-حتی نمی‌خوای...

part14🦋-قشنگم تو بگو چی میل داری من خودم درست میکنم &نمی‌خوا...

part11🦋ویو هارا«نمیدونم چرا داداشم اینطوری باهام رفتار می‌کن...

part10🦋رستوران//-خوب چی میخوری&پاستا-باشه ×خوب جناب چی میل ...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

زور و عشق پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط