مافیا قدرتمند من پارت
مافیا قدرتمند من پارت «14»
ا/ت. من میتونم این در رو باز کنم ونم به راحتی تازه یه نقشه هم دارم که مطمنم همون سالم از اینجا میریم(خوشحال
سوریا. واقعا خوب نقشت چیه (ذوق
(بقیه دخترا ومدن و دور ا/ت نشستن و به حرف هاش گوش دادن)
ا/ت بچه من از این درا زیاد باز کردم این قفل دقیقا مثل قفل اتاق منه قبلا که نامادریم تو اتاقم زندانیم میکرد و در روهم روم قفل میکرد یاد گرفتم چجوری بدون کلید در رو بازکنم و اما نقشه شما گفتید که این ادمای بیرون همشون مصلحن درسته (همه دخترا سر تکون دادن) خوب ما میتونیم امشب ساعت 3 فرار کنیم چون ون موقع ونا فکر میکنن ما خوابیم واحتمالا برن بخوابن اما ما نباید بخوابیم باید تا ون موقع بیدار باشیم و یه نفر هم میخام نگهبانی بده تا من بتونم راحت در رو بازکم و وقتی این کار رو کردم با اخرین سرعتتون میدویید
سوریا. نقشت خوبه ا/ت ولی اینجا وسطه بیابون دقیقا میشه بگی کجا بریم؟
ا/ت. (لبخندی زدو گفت) شما گفتید اینجا مرزه درستع؟
یکی از دخترا. اره درسته مرز کره شمالی
ا/ت. خوب توی مرز حتما یه جاده ای چیزی باید باشه که سربازا میان و میرن دیگه ما باید آنقدر بدوییم که به جاده برسیم و بعد از یه ماشین کمک بخواهیم
سوریا. مطمنی نقشت جواب میده؟
ا/ت. اگه همه باهم همکاری کنیم حتما جواب میده
سوریا. امید وارم ( نفس عمی
ا/ت. بچه ها کدومتون میتونید نگهبانی بده
لیسا. من.... من میتونم
ا/ت. عالیه باید وقتی من دارم در رو باز میکنم بالای سرم وایستی و از لای در بع بیرون نگاه کنی و اگه کسی داشت میومد سمت اسکان خبرمون کنی
لیسا. باشه
ویو ساعت 3شب
ویو ا/ت ( یه سنجاق از روی موهام برداشتمو رفتم سمت در تا بازش کنم و لیسا هم بالای سرم ایستاده بود و به بیرون نگاه میکرد دخترای دیگه هم با اسطراب و ترس بهم نگاه میکردن)
ویو سوریا (رفتم جلو تاببینم چجوری میخاد در رو باز کنه که دیدم یه سنجاق از لای موهاش برداشت و توی قفل در به یه حرکت هایی میزنه اصلا سر از کارش در نمیاوردم)
ویو 5 دقیقه بعد
سوریا. ( دیگه کلافه شدم 5 دقیقه اس داره با این قفله ور میره اما هنوز نتونسته بازش کنه دستمو رو پیشونیم گذاشتم و گفتم)
سوریا. ا/ت بی فایدس این در باز نمیشع(ناراحت و جدی
ا/ت. ن.... نه باز میشه باید باز بشه (وبیشتر سعی کرد)
(سوریا. به حرفش گوش کردم الان دوباره 10 دقیقه گذشت که عصبانی بهش گفتم. ا/ت ول کن این در کوفتیو باز نمیشه دیگه چرا هی زور میزنی)
ا/ت. ساکت شو الان باز میشه ( نگران
سوریا. (بلند گفتم) ا/ت بلند شو از ونحا بسه نمیتونی
( و در دقیقا همون لحظه باز شد)
ا/ت. د... دیدی باز شد ( نفس زنان و لبخند
شرط.پارت بعد 10لایک 5کامنت ❤️
ا/ت. من میتونم این در رو باز کنم ونم به راحتی تازه یه نقشه هم دارم که مطمنم همون سالم از اینجا میریم(خوشحال
سوریا. واقعا خوب نقشت چیه (ذوق
(بقیه دخترا ومدن و دور ا/ت نشستن و به حرف هاش گوش دادن)
ا/ت بچه من از این درا زیاد باز کردم این قفل دقیقا مثل قفل اتاق منه قبلا که نامادریم تو اتاقم زندانیم میکرد و در روهم روم قفل میکرد یاد گرفتم چجوری بدون کلید در رو بازکنم و اما نقشه شما گفتید که این ادمای بیرون همشون مصلحن درسته (همه دخترا سر تکون دادن) خوب ما میتونیم امشب ساعت 3 فرار کنیم چون ون موقع ونا فکر میکنن ما خوابیم واحتمالا برن بخوابن اما ما نباید بخوابیم باید تا ون موقع بیدار باشیم و یه نفر هم میخام نگهبانی بده تا من بتونم راحت در رو بازکم و وقتی این کار رو کردم با اخرین سرعتتون میدویید
سوریا. نقشت خوبه ا/ت ولی اینجا وسطه بیابون دقیقا میشه بگی کجا بریم؟
ا/ت. (لبخندی زدو گفت) شما گفتید اینجا مرزه درستع؟
یکی از دخترا. اره درسته مرز کره شمالی
ا/ت. خوب توی مرز حتما یه جاده ای چیزی باید باشه که سربازا میان و میرن دیگه ما باید آنقدر بدوییم که به جاده برسیم و بعد از یه ماشین کمک بخواهیم
سوریا. مطمنی نقشت جواب میده؟
ا/ت. اگه همه باهم همکاری کنیم حتما جواب میده
سوریا. امید وارم ( نفس عمی
ا/ت. بچه ها کدومتون میتونید نگهبانی بده
لیسا. من.... من میتونم
ا/ت. عالیه باید وقتی من دارم در رو باز میکنم بالای سرم وایستی و از لای در بع بیرون نگاه کنی و اگه کسی داشت میومد سمت اسکان خبرمون کنی
لیسا. باشه
ویو ساعت 3شب
ویو ا/ت ( یه سنجاق از روی موهام برداشتمو رفتم سمت در تا بازش کنم و لیسا هم بالای سرم ایستاده بود و به بیرون نگاه میکرد دخترای دیگه هم با اسطراب و ترس بهم نگاه میکردن)
ویو سوریا (رفتم جلو تاببینم چجوری میخاد در رو باز کنه که دیدم یه سنجاق از لای موهاش برداشت و توی قفل در به یه حرکت هایی میزنه اصلا سر از کارش در نمیاوردم)
ویو 5 دقیقه بعد
سوریا. ( دیگه کلافه شدم 5 دقیقه اس داره با این قفله ور میره اما هنوز نتونسته بازش کنه دستمو رو پیشونیم گذاشتم و گفتم)
سوریا. ا/ت بی فایدس این در باز نمیشع(ناراحت و جدی
ا/ت. ن.... نه باز میشه باید باز بشه (وبیشتر سعی کرد)
(سوریا. به حرفش گوش کردم الان دوباره 10 دقیقه گذشت که عصبانی بهش گفتم. ا/ت ول کن این در کوفتیو باز نمیشه دیگه چرا هی زور میزنی)
ا/ت. ساکت شو الان باز میشه ( نگران
سوریا. (بلند گفتم) ا/ت بلند شو از ونحا بسه نمیتونی
( و در دقیقا همون لحظه باز شد)
ا/ت. د... دیدی باز شد ( نفس زنان و لبخند
شرط.پارت بعد 10لایک 5کامنت ❤️
- ۴.۲k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط