https://telegram.me/nagofteha73 تو اصرار داشتی قبل رفتنت
https://telegram.me/nagofteha73 تو اصرار داشتی قبل رفتنت عروسی را بگیریم دلیلت هم قانع کننده بود میگفتی ١٣ رجب عروسیمان باشد شگون دارد, من اما هنوز نصف کارهایم مانده بود,ریحانه امتحان زبان داشت نمیرسید برای تزیین خانه و یخچال بیاید کمکم,
وسط درس های دانشگاه منم که میشد, من را که میشناسی بی تمبوره میرقصم!!
برای همین بود که عروسی را انداختیم بعد ماه رمضان،عید فطر!!! چند روز پیش که با ریحانه,خواهرت برای خرید لباس عروس رفته بودم نبودی ببینی چه دیدنی شده بودم, هربار که خودم را در آینه میدیدم, به جای تو هزار بار در دلم قربان صدقه خودم میرفتم!
نبودی ببینی تمام کارها همان جور که میخواستیم پیش رفت! تمام خانه را با سلیقه خودم چیدم, تو که بهتر از هرکس میدانی سلیقه من که بد نمیشود!!
فقط می ماند کت و شلوار دامادی!آن را هم پسندیده ام,از همان مدل های جدید است که خودت میخواهی, اما گذاشتم نظر آخر را خودت بدهی!خیالت راحت!به صاحب مغازه سپردم, گفتم آقا شوهر من رفته سربازی یکی دو روز دیگر برمیگردد, تروخدا این یکی را برایش نگه دارید!!
دیشب وقتی زنگ زدی و گفتی از پادگان بیرون آمده اید و سوار اتوبوس شده اید ,خانه شما بودم, با ریحانه رفتیم یک کیک بزرگ برای پایان آموزشی ات خریدیم, پیشنهاد من بود,از همان دیوونه بازی هایی که تو عاشقش بودی!
تلفنت که خاموش شد گفتم لابد مثل همیشه باتری تمام کرده!
اخبار که خبرها را گفت!!!اسمت که زیر نویس شد....!!! این ها معلوم نیس چه میگویند!! .
امروز باید بروم کت و شلوارت را با همان سلیقه خودم
بگیرم, خانه را هم خودم تزیین میکنم,غذایی که دوست داشتی را باید بپزم ,همان آهنگ مورد علاقه ات را که میگفتی در تمام طول راه به یاد من گوش میدادی بگذارم...
وای,هنوز هزار جور کار دارم!!!
بگذریم,
با لباس عروسم چه کنم؟!!
#فرزانه_طلایی
#تسلیت⬛️
وسط درس های دانشگاه منم که میشد, من را که میشناسی بی تمبوره میرقصم!!
برای همین بود که عروسی را انداختیم بعد ماه رمضان،عید فطر!!! چند روز پیش که با ریحانه,خواهرت برای خرید لباس عروس رفته بودم نبودی ببینی چه دیدنی شده بودم, هربار که خودم را در آینه میدیدم, به جای تو هزار بار در دلم قربان صدقه خودم میرفتم!
نبودی ببینی تمام کارها همان جور که میخواستیم پیش رفت! تمام خانه را با سلیقه خودم چیدم, تو که بهتر از هرکس میدانی سلیقه من که بد نمیشود!!
فقط می ماند کت و شلوار دامادی!آن را هم پسندیده ام,از همان مدل های جدید است که خودت میخواهی, اما گذاشتم نظر آخر را خودت بدهی!خیالت راحت!به صاحب مغازه سپردم, گفتم آقا شوهر من رفته سربازی یکی دو روز دیگر برمیگردد, تروخدا این یکی را برایش نگه دارید!!
دیشب وقتی زنگ زدی و گفتی از پادگان بیرون آمده اید و سوار اتوبوس شده اید ,خانه شما بودم, با ریحانه رفتیم یک کیک بزرگ برای پایان آموزشی ات خریدیم, پیشنهاد من بود,از همان دیوونه بازی هایی که تو عاشقش بودی!
تلفنت که خاموش شد گفتم لابد مثل همیشه باتری تمام کرده!
اخبار که خبرها را گفت!!!اسمت که زیر نویس شد....!!! این ها معلوم نیس چه میگویند!! .
امروز باید بروم کت و شلوارت را با همان سلیقه خودم
بگیرم, خانه را هم خودم تزیین میکنم,غذایی که دوست داشتی را باید بپزم ,همان آهنگ مورد علاقه ات را که میگفتی در تمام طول راه به یاد من گوش میدادی بگذارم...
وای,هنوز هزار جور کار دارم!!!
بگذریم,
با لباس عروسم چه کنم؟!!
#فرزانه_طلایی
#تسلیت⬛️
۸۷۸
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.