پارت 2

کوک ویو.. به زور راضی شد می‌خوام به ات اعتراف کنم که عاشقشم باید ببرمش کافه
ات.. ارباب کجا داریم میریم؟
کوک.. کافه
ات چرا
کوک.. کار داریم رسیدیم پیاده شو ات.. چشم کوک.. رفتیم کافه اما لیا اونجا بود و داشت با یه پسر دیگه لاس میزد به ات گفتم اونجا بشینه و رفتم پیششون لیا متوجه نشد ولی پسره شد پسره.. آدم ندیدی کوک.. آدم دیدم شتر ندیدم لیا.. سلام ددی کوک.. خفه شو پسره .. باهاش درست حرف بزن کوک هیچی نگفتم ولی یه سیلی زدن تو دهن لیا و رفتم پیش ات ات.. چیزی شده ؟ کوک.. نه خب باید یه چیزی بگم بهت ات.. بفرمایید کوک.. ام خب راستش راستش من من من عاشقتم ات.. باورم نمیشد و گفتم منم. دوستون دارم کوک.. باورم نمیشد
🪼
🪼
میشه یه لایک کنی و بهم انرژی بدی؟
دیدگاه ها (۰)

# سناریوسناریو درخواستی وقتی باهاشون بحث کردی و تا صبح بیرون...

_#سناریو _"وقتی داری با خودت حرف میزنی و میخندی"نامجون: وا د...

_#سناریو_وقتی از دیوار راست میری بالا*نامجون:ات چیکار میکنی ...

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط