پارت هشت
#پارت_هشت
_ن..نه نمیخوام.. یعنی
+یعنی؟! خجالت میکشی؟
_خب، من حموم رفتم و خودم میتونم از پس خودم بربیام و فسقل هم نیستم!
+فسقلی
_نیستم
+فسقلی
_ن من فسقل نیستم
+فسقلی زود لباساتو بپوش باید بریم شرکت
نگاه اخرو بهش انداختم و از اتاق خارج شدم قیافش موقعی کــ منگه کیوت میشه!
سرمو تکون دادم تا این فکرا از سرم بیرون بره
صبونه در سکوت خورده شد
ماشین رو روشن کردم و منتظرش موندم
اینبار خیلی زود پیداش شد و اومد
کل راه رو دوباره با سرعت نور رانندگی کردم ولی باز حرفی نزد
ن واقعا چه دل و جرئتی داشت!
بعد از رسیدن به شرکت
من سمت اتاق خودم رفتم و اونم سمت اتاق خودش
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از زبان بک)
سمت اتاقم رفتم و پشت میز نشستم
رفتار آقای پارک خیلی عجیب شده بود
نکنه گیه...
خودمو مشغول کارم کردم ولی فکرم درگیر پارک بود
اگه یه وقت بلایی سرم بیاره؟
-بیون احمق اون خونه پر از خدمتکاره نمیتونه کاری بات داشته باشه
زیر لب گفتم و مشغول کارم شدم
یه چیز عجیب تو حسابای شرکت بود
مبلغ زیادی خارج شده بود... اونم از طرف مدیرعامل
باید به پارک میگفتم؟
با تلفن کنار دستم به خانم کیم زنگ زدم
-خانم کیم
•اجوما صدام کن عزیزم
-چشم
-اجوما مدیرعامل کیه؟
•کیم جونگین دوست صمیمی آقای پارک
-اها
-به آقای پارک اطلاع بدید الان میام دیدنشون
گفتم و تماسو قطع کردم از جام بلند شدم و سمت اتاق اقای پارک رفتم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در زدم و بعد از اینکه اجازه داد وارد اتاق شدم
+چیشده؟
-آقای پارک مشکلی تو حسابا هست
(از زبان چان)
+ادامه بده بیون!
_مدیر عامل کیم جونگین مبلغ زیادی رو از حساب شرکت خارج کرده
با تعجب به بیون نگاه میکردم
اون صمیمی ترین دوست من از بچگی تا به الان بوده
اما بیون چی! فقط چند روزه میشناسمش
پس بیون میخواد دوستی من و کای رو بهم بزنه برای همین حسابای شرکت رو دستکاری کرده!
میخواستم ببینم تا کجا میخواد پیش بره
+میتونی بری به بقیه کارات برسی
معلوم بود از رفتارم حسابی تعجب کرده
+خودم باهاش حرف میزنم
_بله قربان
از اتاق خارج شد
باورم نمیشد تازه چند روز بود که اومده
اما از الان داره همچین کارایی میکنه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از دید بک)
از اتاقش خارج شدم
گیج بودم
چرا اینطوری رفتار میکرد
من بخاطر شرکت گفتم
-اجوما اتاق آقای کیم کجاست؟
•اخر راهرو
سری تکون دادم و سمت اتاق رفتم
در زدم و بعد از اجازه گرفتن وارد شدم
+تو دیگه کی هستی؟
-حسابدار جدید بیون بک هیون هستم
+خب؟
ادامه دارد...
_ن..نه نمیخوام.. یعنی
+یعنی؟! خجالت میکشی؟
_خب، من حموم رفتم و خودم میتونم از پس خودم بربیام و فسقل هم نیستم!
+فسقلی
_نیستم
+فسقلی
_ن من فسقل نیستم
+فسقلی زود لباساتو بپوش باید بریم شرکت
نگاه اخرو بهش انداختم و از اتاق خارج شدم قیافش موقعی کــ منگه کیوت میشه!
سرمو تکون دادم تا این فکرا از سرم بیرون بره
صبونه در سکوت خورده شد
ماشین رو روشن کردم و منتظرش موندم
اینبار خیلی زود پیداش شد و اومد
کل راه رو دوباره با سرعت نور رانندگی کردم ولی باز حرفی نزد
ن واقعا چه دل و جرئتی داشت!
بعد از رسیدن به شرکت
من سمت اتاق خودم رفتم و اونم سمت اتاق خودش
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از زبان بک)
سمت اتاقم رفتم و پشت میز نشستم
رفتار آقای پارک خیلی عجیب شده بود
نکنه گیه...
خودمو مشغول کارم کردم ولی فکرم درگیر پارک بود
اگه یه وقت بلایی سرم بیاره؟
-بیون احمق اون خونه پر از خدمتکاره نمیتونه کاری بات داشته باشه
زیر لب گفتم و مشغول کارم شدم
یه چیز عجیب تو حسابای شرکت بود
مبلغ زیادی خارج شده بود... اونم از طرف مدیرعامل
باید به پارک میگفتم؟
با تلفن کنار دستم به خانم کیم زنگ زدم
-خانم کیم
•اجوما صدام کن عزیزم
-چشم
-اجوما مدیرعامل کیه؟
•کیم جونگین دوست صمیمی آقای پارک
-اها
-به آقای پارک اطلاع بدید الان میام دیدنشون
گفتم و تماسو قطع کردم از جام بلند شدم و سمت اتاق اقای پارک رفتم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در زدم و بعد از اینکه اجازه داد وارد اتاق شدم
+چیشده؟
-آقای پارک مشکلی تو حسابا هست
(از زبان چان)
+ادامه بده بیون!
_مدیر عامل کیم جونگین مبلغ زیادی رو از حساب شرکت خارج کرده
با تعجب به بیون نگاه میکردم
اون صمیمی ترین دوست من از بچگی تا به الان بوده
اما بیون چی! فقط چند روزه میشناسمش
پس بیون میخواد دوستی من و کای رو بهم بزنه برای همین حسابای شرکت رو دستکاری کرده!
میخواستم ببینم تا کجا میخواد پیش بره
+میتونی بری به بقیه کارات برسی
معلوم بود از رفتارم حسابی تعجب کرده
+خودم باهاش حرف میزنم
_بله قربان
از اتاق خارج شد
باورم نمیشد تازه چند روز بود که اومده
اما از الان داره همچین کارایی میکنه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از دید بک)
از اتاقش خارج شدم
گیج بودم
چرا اینطوری رفتار میکرد
من بخاطر شرکت گفتم
-اجوما اتاق آقای کیم کجاست؟
•اخر راهرو
سری تکون دادم و سمت اتاق رفتم
در زدم و بعد از اجازه گرفتن وارد شدم
+تو دیگه کی هستی؟
-حسابدار جدید بیون بک هیون هستم
+خب؟
ادامه دارد...
۱۲.۶k
۲۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.