باور تلخ نبودنت

باور تلخ نبودنت...
تاوان کدامین اشتباه بود؟
تو گفتی بمان و من ماندم...
اکنون که تو رفته ای...
من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو
به بی کسی خود خیره شده ام...
و نمیدانم اخر چه خواهد شد...
میروی و من نگاهت میکنم...
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم بی تو...
یک عمر برای گریستن وقت دارم...
اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است...
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم.
دیدگاه ها (۳)

حس رنگ زرد چراغ راهنمایی رانندگی رو دارم که هیچکی بهش “تــــ...

سهراب گفتی:چشمها را باید شست.... شستم ولی !.... گفتی...

به سلامتی آرزوهایی که هیچگاه لمس نکردیبه سلامتی عشقی که طالع...

ﺭﻓــــﯿـــــــــــــﻖ " ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺭﺍﺳــــــــﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾ...

جداییتو گفتی که من تو را ترک کردم که تو را نادیده گرفتم ام...

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط