کاش....
واتشات از شوگا
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
صبح بیدار شدی گوشی رو برداشتی و نگاهی بهش کردی ساعت ۹ صبح بود.
از جات بلند شدی به سمت دستشویی رفتی دست و صورتت رو شستی.
داشتی میرفتی به آشپزخونه که گوشیت زنگ خورد به سمت اتاق رفتی و گوشیت رو برداشتی شوگا بود.
+ سلام شوگا
* سلام ا/ت خوبی؟
+ مرسی تو خوبی؟
* منم خوبم ....
ا/ت امروز وقت داری؟
+ آره چطور؟
* پس ساعت ۵ بیا به همون کافه همیشگیمون
+ باشههههههه
* منتظرتم
+ منمممم
* راستی اون لباسایی که من دوست دارم رو بپوش
+ باشه
* کاری باهام نداری؟
+ نه عزیزم
* خدافظ
+ خدافظ
گوشیو قطع کردی باورت نمیشد
شوگا بعد از این همه مدت ازت خواسته بود تا باهم برین کافه!!!!!!
سریع رفتی و صبحونه ای خوردی و دوباره به ساعت نگاه کردی ساعت ۱۰ بود با خودت گفتی امروز زمان چقدر کند میگذره!!!
باید چیکار میکردی که زمان زود بگذره؟
تصمیم گرفتی یه چیزی براش بکشی قلم نقاشیت رو برداشتی و شروع به کشیدن نقاشی کردی.
.
.
.
به کمرت قوسی دادی و به ساعت نگاه کردی
+ واییییییی دیر شده ساعت۴!!!!!!
سریع نقاشی رو بسته بندی کردی و رفتی لباسای مورد علاقه شوگا یعنی...
کت سیاه چرمیت شلوار گشاد سیاه و از زیر کتت یه پیرهن سفید پوشیدی و و رفتی جلو آیینه و یه آرایش خیلی ملایم کردی.
کیف سیاه چرمیت و نقاشی رو برداشتی و کفاشای اسپورت سیاهت رو پوشیدی و از خونه بیرون زدی.
نزدیکای ساعت پنج بود که رسیدی به خیابون جلوی کافه با دیدن شوگا با هیجان از خیابون رد میشدی که متوجه صدای شوگا شدی
* ا/تتتتتتتتتتتت مراقببببب باششششش
نگاهت به سمت چپ برگشت و ماشین قرمزی دیدی که با سرعت به سمتت میومد و دیگه همه چی برات سیاه شد.
از نگاه شوگا
نه نه نه نباید این اتفاق امروز میوفتاد نه نه
و شروع به ریختن اشک کرد
باورش نمیشد ا/ت جلوی چشمام از دستش داشت میرفت
+ ش...وگا
* جانم جانم ا/ت (باهق هق)
+ ای...نو برای توو کشی......دم
* ا/ت
+ یاد...ت باش...هه من خی....لی دوس...ت دارم
و چشماش بسته شد
* نه ا/تتو نمیتونی نه
تو حتی نزاشتی بهت بگم چقدر دوست دارم
و اشکاش شدت گرفت اما چه فایده
* کاش هیچوقت امروز قرار نمیزاشتیم
کاش خودم میومدم دنبالت
کاش کنارت بودم
کاش بهت میگفتم چقدر دوست دارم
کاش منم مرده بودم
.
.
.
یه سال از مرگ ا/ت میگذره و هنوز نقاشی که ا/ت از خودت کشیده بود داشتی.
هنوزم هر روز میرفتی سر قبرش و هر بار براش یه دسته گل صورتی میگرفتی و بهش میگفت
* ا/ت نقاشی عالی بود
ا/ت ممنونم که لباسای مورد علاقه منو پوشیدی
ا/ت ممنونم که هنوزم هوامو داری و همیشه کنارمی
ا/ت خیلی دوست دازم حتی الان....
از نگاه راوی😁
این کار هر روز شوگا بود ...
انگار که ا/ت حرفاشو میشنید ودر جواب بهش میگفت ممنونم که منو از یاد نبردی
پایان
Ski ❌
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
صبح بیدار شدی گوشی رو برداشتی و نگاهی بهش کردی ساعت ۹ صبح بود.
از جات بلند شدی به سمت دستشویی رفتی دست و صورتت رو شستی.
داشتی میرفتی به آشپزخونه که گوشیت زنگ خورد به سمت اتاق رفتی و گوشیت رو برداشتی شوگا بود.
+ سلام شوگا
* سلام ا/ت خوبی؟
+ مرسی تو خوبی؟
* منم خوبم ....
ا/ت امروز وقت داری؟
+ آره چطور؟
* پس ساعت ۵ بیا به همون کافه همیشگیمون
+ باشههههههه
* منتظرتم
+ منمممم
* راستی اون لباسایی که من دوست دارم رو بپوش
+ باشه
* کاری باهام نداری؟
+ نه عزیزم
* خدافظ
+ خدافظ
گوشیو قطع کردی باورت نمیشد
شوگا بعد از این همه مدت ازت خواسته بود تا باهم برین کافه!!!!!!
سریع رفتی و صبحونه ای خوردی و دوباره به ساعت نگاه کردی ساعت ۱۰ بود با خودت گفتی امروز زمان چقدر کند میگذره!!!
باید چیکار میکردی که زمان زود بگذره؟
تصمیم گرفتی یه چیزی براش بکشی قلم نقاشیت رو برداشتی و شروع به کشیدن نقاشی کردی.
.
.
.
به کمرت قوسی دادی و به ساعت نگاه کردی
+ واییییییی دیر شده ساعت۴!!!!!!
سریع نقاشی رو بسته بندی کردی و رفتی لباسای مورد علاقه شوگا یعنی...
کت سیاه چرمیت شلوار گشاد سیاه و از زیر کتت یه پیرهن سفید پوشیدی و و رفتی جلو آیینه و یه آرایش خیلی ملایم کردی.
کیف سیاه چرمیت و نقاشی رو برداشتی و کفاشای اسپورت سیاهت رو پوشیدی و از خونه بیرون زدی.
نزدیکای ساعت پنج بود که رسیدی به خیابون جلوی کافه با دیدن شوگا با هیجان از خیابون رد میشدی که متوجه صدای شوگا شدی
* ا/تتتتتتتتتتتت مراقببببب باششششش
نگاهت به سمت چپ برگشت و ماشین قرمزی دیدی که با سرعت به سمتت میومد و دیگه همه چی برات سیاه شد.
از نگاه شوگا
نه نه نه نباید این اتفاق امروز میوفتاد نه نه
و شروع به ریختن اشک کرد
باورش نمیشد ا/ت جلوی چشمام از دستش داشت میرفت
+ ش...وگا
* جانم جانم ا/ت (باهق هق)
+ ای...نو برای توو کشی......دم
* ا/ت
+ یاد...ت باش...هه من خی....لی دوس...ت دارم
و چشماش بسته شد
* نه ا/تتو نمیتونی نه
تو حتی نزاشتی بهت بگم چقدر دوست دارم
و اشکاش شدت گرفت اما چه فایده
* کاش هیچوقت امروز قرار نمیزاشتیم
کاش خودم میومدم دنبالت
کاش کنارت بودم
کاش بهت میگفتم چقدر دوست دارم
کاش منم مرده بودم
.
.
.
یه سال از مرگ ا/ت میگذره و هنوز نقاشی که ا/ت از خودت کشیده بود داشتی.
هنوزم هر روز میرفتی سر قبرش و هر بار براش یه دسته گل صورتی میگرفتی و بهش میگفت
* ا/ت نقاشی عالی بود
ا/ت ممنونم که لباسای مورد علاقه منو پوشیدی
ا/ت ممنونم که هنوزم هوامو داری و همیشه کنارمی
ا/ت خیلی دوست دازم حتی الان....
از نگاه راوی😁
این کار هر روز شوگا بود ...
انگار که ا/ت حرفاشو میشنید ودر جواب بهش میگفت ممنونم که منو از یاد نبردی
پایان
Ski ❌
- ۳۸.۰k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط