کیمیای روح
کیمیای روح
"پارت یازدهم"
جانگ اوک:چ....چی باشه خدمت کار کیم من برم.
جانگ اوک با کلی تلاش تونست برسه به مودوک و پشت سرش دقیقا زود رسید و رفتن نشستن ، ولی اول مودوک شوکه شده بود که جانگ اوک اومد ، بعد با مامان مودوک، هم خود مودوک صحبت کرد هم جانگ اوک صحبت کرد.
و مامان مودوک قبول کرد که جانگ اوک و مودوک باهم باشن و مودوک پیش جانگ اوک بمونه و اونا رو یه شب مامان مودوک نگه داشت.
بعد که مامان مودوک نگهشون داشت و اونا شب داشتن قدم میزدن ،که اون موقع کسی که به جای مودوک جا زده بود رو مامان مودوک زندانی کرده بود و سویول فهمید که زندانی کرده اون رو ، یواشکی وارد قصر شد و اون رو نجات داد .
و یه روزی مامان مودوک میره پیش داداشش و اون میگه که باید یه نمادی که دارن رو بده و مامان مودوک زنگ میزنه به خواهر مودوک تا نماد رو بیاره و خواهر مودوک هم دوباره با پارک دانگو دوست شده و میخواست بره پیشش، مودوک بجاش رفت نماد رو بده و بخاطر اینکه نماد رو نگیره ازشو (یعنی از مودوک اینا)، داداشه مامان مودوک گفت بره داخل یه جایی و بره نماد رو داخل آنجا پیدا کنه و رفت و آنجا روح داشت و جانگ اوک هم آنجا برای کاری رفته بود .
(مودوک هم برگشته بود به خونه بخاطر اتفاقی)
و وقتی داشت دنبال نماد میگشت روح میخواست بهش حمله کنه ، که جانگ اوک جلوشو گرفت .
نماد رو پیدا کرد و برگشت .
یه روزی میرسه که ملکه میخواد بگه که من فک کنم ناکسو اینجاست (یعنی توی دهو هستش) و مودوک و بقیه رو توی مهمونی دعوت میکنه و یکی رو میاره به مودوک حمله کنه، ولی اون کسی که توی مهمونی بود ، مودوک نبود و یکی دیگه بود که بجاش گذاشته بود جانگ اوک .
بعد اتفاق دیگه ای هم میفته که آدمای داداش مامان مودوک او کسی که بجای مودوک جا زده بود رو برای اینکه کرم توی بدن سویول هستش زخمی میکنن ، اونجا سویول میره کمک کنه و بعد اون هم چون کرم توی بدنش هست نیروی خود رو داشته از دست میداده و میمرد ، که یک دفعه جانگ اوک میاد و سویول رو نجات میده و اون کسی که خودشو بجای مودوک جا زده بود میمیره و بعد میرن پیشِ مامان مودوک و ازش خواهش میکنن یا راه حلی برای کرم، رو بده و میده و سویول رو نجات میدم و چون مودوت از اون خانواده بوده کرم رو بردن توی بدن مودوک گذاشتن .
وبعد پارک دانگو و خواهر مودوک ازدواج کردن.
وبعد خدمت کار کیم و یکی از فامیل های جانگ اوک هم با هم ازدواج کردن و دو تا بچه دارن.
و بعد توی جنگلی که قبلا جانگ اوک و مودوک رفتن دوباره رفتن و استاد پدر بزرگ جانگ اوک (یا استاد هو) اَقدشون کرد.(و حتی اون موقع دیگه واقعا همه قدرشو مودوک یا ناکسو بدست آورده بود.)
(به خوشی همه زندگی شون رو کردن)
(پایان)
"پارت یازدهم"
جانگ اوک:چ....چی باشه خدمت کار کیم من برم.
جانگ اوک با کلی تلاش تونست برسه به مودوک و پشت سرش دقیقا زود رسید و رفتن نشستن ، ولی اول مودوک شوکه شده بود که جانگ اوک اومد ، بعد با مامان مودوک، هم خود مودوک صحبت کرد هم جانگ اوک صحبت کرد.
و مامان مودوک قبول کرد که جانگ اوک و مودوک باهم باشن و مودوک پیش جانگ اوک بمونه و اونا رو یه شب مامان مودوک نگه داشت.
بعد که مامان مودوک نگهشون داشت و اونا شب داشتن قدم میزدن ،که اون موقع کسی که به جای مودوک جا زده بود رو مامان مودوک زندانی کرده بود و سویول فهمید که زندانی کرده اون رو ، یواشکی وارد قصر شد و اون رو نجات داد .
و یه روزی مامان مودوک میره پیش داداشش و اون میگه که باید یه نمادی که دارن رو بده و مامان مودوک زنگ میزنه به خواهر مودوک تا نماد رو بیاره و خواهر مودوک هم دوباره با پارک دانگو دوست شده و میخواست بره پیشش، مودوک بجاش رفت نماد رو بده و بخاطر اینکه نماد رو نگیره ازشو (یعنی از مودوک اینا)، داداشه مامان مودوک گفت بره داخل یه جایی و بره نماد رو داخل آنجا پیدا کنه و رفت و آنجا روح داشت و جانگ اوک هم آنجا برای کاری رفته بود .
(مودوک هم برگشته بود به خونه بخاطر اتفاقی)
و وقتی داشت دنبال نماد میگشت روح میخواست بهش حمله کنه ، که جانگ اوک جلوشو گرفت .
نماد رو پیدا کرد و برگشت .
یه روزی میرسه که ملکه میخواد بگه که من فک کنم ناکسو اینجاست (یعنی توی دهو هستش) و مودوک و بقیه رو توی مهمونی دعوت میکنه و یکی رو میاره به مودوک حمله کنه، ولی اون کسی که توی مهمونی بود ، مودوک نبود و یکی دیگه بود که بجاش گذاشته بود جانگ اوک .
بعد اتفاق دیگه ای هم میفته که آدمای داداش مامان مودوک او کسی که بجای مودوک جا زده بود رو برای اینکه کرم توی بدن سویول هستش زخمی میکنن ، اونجا سویول میره کمک کنه و بعد اون هم چون کرم توی بدنش هست نیروی خود رو داشته از دست میداده و میمرد ، که یک دفعه جانگ اوک میاد و سویول رو نجات میده و اون کسی که خودشو بجای مودوک جا زده بود میمیره و بعد میرن پیشِ مامان مودوک و ازش خواهش میکنن یا راه حلی برای کرم، رو بده و میده و سویول رو نجات میدم و چون مودوت از اون خانواده بوده کرم رو بردن توی بدن مودوک گذاشتن .
وبعد پارک دانگو و خواهر مودوک ازدواج کردن.
وبعد خدمت کار کیم و یکی از فامیل های جانگ اوک هم با هم ازدواج کردن و دو تا بچه دارن.
و بعد توی جنگلی که قبلا جانگ اوک و مودوک رفتن دوباره رفتن و استاد پدر بزرگ جانگ اوک (یا استاد هو) اَقدشون کرد.(و حتی اون موقع دیگه واقعا همه قدرشو مودوک یا ناکسو بدست آورده بود.)
(به خوشی همه زندگی شون رو کردن)
(پایان)
۴.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.