کیمیای روح
کیمیای روح
"پارت دهم"
بعد چند وقت و اتفاقاتی دیگه مامان مودوک میفهمه، اون دختر واقعیش، مودوک نیست و میفهمه مودوک همونیه که روش احتمال کرد چیزی رو ، و اون رو میبره خونه و اونو توی یدونه اتاقی بزرگ میزاره که بمونه و نمیزاره بیاد بیرون بعد چند سال جانگ اوک پیداش میکنه و نجاتش میشه. سویول هم توی این وقت چون وقتی که اونا توی اون قصر گیر افتادن، یعنی همون موقع که مادر مودوک روی مودوک امتحانی انجام داد، سویول چون مریضی داشت ،کسی که به جای مودوک جا زده بود، اون دیگه جا نمیزد که کور هست و بعد که بخواد سویول رو نجات بده چون عاشقش شده بود، ولی برای سویول به عنوان دوستش هست ،از خونِش بهش داد و اون کرم نفهمید و رفت داخل بدن سویول و سویول هم برای مریضیش رفت خارج از دهو،بعد که جانگ اوک مودوک یا ناکسو رو پیدا کرد ، بردش خونش و چون در گردن مودوک یه چیزی هست و مادرش فشارش میده و یکاری میکنه که مودوک بهش فشار میاد و تا مجبور بشه بره خونه ولی جانگ اوک میفهمه که مودوک خیلی خلی حالش بده و میره اونی که مامانش فشار میده رو میزنه میشگونه و مودوک خوب میشه.
(فلش بک به چند روز بعد )
مادر مودوک : مودوک امروز با جانگ اوک بیا خونه تا من باهاتون حرف دارم اگه نیاین دیگه قبول نمیکنم پیشش بمونی و اگه بااون نیای و تکی بیای برمیگردی خونه
مودوک:باشه مامان
(مودوک میره پیش خدمت کار کیم)
مودوک : خدمت کار کیم جانگ اوک رو ندیدی
خدمت کار کیم:نه مودوک ندیدم
مودوک : باشه
(مودوک جانگ اوک رو پیدا می کنه)
مودوک:سلام جانگ اوک
جانگ اوک : سلام
مودوک:جانگ اوک میشه باهام بیای بریم پیش مامانم
جانگ اوک:نه من نمیام
مودوک:بیا دیگه
جانگ اوک:من نمیام خودت برو
مودوک : باشه
(جانگ اوک راه میفته میره خونه و مودوک هم راه میفته میره پیش مامانش)
جانگ اوک: سلام خدمت کار کیم
(مودوک به خدمت کار کیم گفته بود که باید جانگ اوک رو پیدا کنه تا ببرتش پیش مامانش و اگه نبره باید برگرده خونه)
خدمت کار کیم : نرفتی با مودوک پیش مامانش
جانگ اوک: نه نرفتم آخه چرا باید میرفتم ، به من چه ربطی داره
خدمت کار کیم:باید میرفتی اگه نری باید مودوک برگرده خونه ، تو باید بری .
(حاضر باشید برای پارت بعد)
"پارت دهم"
بعد چند وقت و اتفاقاتی دیگه مامان مودوک میفهمه، اون دختر واقعیش، مودوک نیست و میفهمه مودوک همونیه که روش احتمال کرد چیزی رو ، و اون رو میبره خونه و اونو توی یدونه اتاقی بزرگ میزاره که بمونه و نمیزاره بیاد بیرون بعد چند سال جانگ اوک پیداش میکنه و نجاتش میشه. سویول هم توی این وقت چون وقتی که اونا توی اون قصر گیر افتادن، یعنی همون موقع که مادر مودوک روی مودوک امتحانی انجام داد، سویول چون مریضی داشت ،کسی که به جای مودوک جا زده بود، اون دیگه جا نمیزد که کور هست و بعد که بخواد سویول رو نجات بده چون عاشقش شده بود، ولی برای سویول به عنوان دوستش هست ،از خونِش بهش داد و اون کرم نفهمید و رفت داخل بدن سویول و سویول هم برای مریضیش رفت خارج از دهو،بعد که جانگ اوک مودوک یا ناکسو رو پیدا کرد ، بردش خونش و چون در گردن مودوک یه چیزی هست و مادرش فشارش میده و یکاری میکنه که مودوک بهش فشار میاد و تا مجبور بشه بره خونه ولی جانگ اوک میفهمه که مودوک خیلی خلی حالش بده و میره اونی که مامانش فشار میده رو میزنه میشگونه و مودوک خوب میشه.
(فلش بک به چند روز بعد )
مادر مودوک : مودوک امروز با جانگ اوک بیا خونه تا من باهاتون حرف دارم اگه نیاین دیگه قبول نمیکنم پیشش بمونی و اگه بااون نیای و تکی بیای برمیگردی خونه
مودوک:باشه مامان
(مودوک میره پیش خدمت کار کیم)
مودوک : خدمت کار کیم جانگ اوک رو ندیدی
خدمت کار کیم:نه مودوک ندیدم
مودوک : باشه
(مودوک جانگ اوک رو پیدا می کنه)
مودوک:سلام جانگ اوک
جانگ اوک : سلام
مودوک:جانگ اوک میشه باهام بیای بریم پیش مامانم
جانگ اوک:نه من نمیام
مودوک:بیا دیگه
جانگ اوک:من نمیام خودت برو
مودوک : باشه
(جانگ اوک راه میفته میره خونه و مودوک هم راه میفته میره پیش مامانش)
جانگ اوک: سلام خدمت کار کیم
(مودوک به خدمت کار کیم گفته بود که باید جانگ اوک رو پیدا کنه تا ببرتش پیش مامانش و اگه نبره باید برگرده خونه)
خدمت کار کیم : نرفتی با مودوک پیش مامانش
جانگ اوک: نه نرفتم آخه چرا باید میرفتم ، به من چه ربطی داره
خدمت کار کیم:باید میرفتی اگه نری باید مودوک برگرده خونه ، تو باید بری .
(حاضر باشید برای پارت بعد)
۲.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.