سناریو جونگ کوک
سناریو جونگ کوک
آخرین ظرف رو شستی.
شده بودی کلفت نه از خونه بیرون میرفتی نه به کسی زنگ میزدی کوکم که بهت توجه نمیکرد.
-کوکککک
_بله
رفتی تو اتاق کارش و گفتی:
-مگه من کلفتتم شام درست کنم غذا درست کنم بعد تو بشینی بخوری بری بعد بیای اینجا هاا هاا حتی به من توجه نمیکنی هی بشور هی بساب حتی من رو بیرون نمیبری.
_ببخشید ا/ت
نگاهی بهش کردی و روی پاش نشستی و گفتی:
-منم آدمم دیگه الان دوماهه نرفتم بیرون دلم مسافرت میخواد اگه بیرون رفتم یا سوپر مارکت میرفتم یا داروخونه.
__خوب وسایلت رو جمع کن فردا بریم مسافرت
نگاهی بهش کردی و گفتی:
-واقعا!!
_ارع واقعا بیب
بوسه ای روی لباش زدی و رفتی تا چمدون هاتون رو ببندید.
آخرین ظرف رو شستی.
شده بودی کلفت نه از خونه بیرون میرفتی نه به کسی زنگ میزدی کوکم که بهت توجه نمیکرد.
-کوکککک
_بله
رفتی تو اتاق کارش و گفتی:
-مگه من کلفتتم شام درست کنم غذا درست کنم بعد تو بشینی بخوری بری بعد بیای اینجا هاا هاا حتی به من توجه نمیکنی هی بشور هی بساب حتی من رو بیرون نمیبری.
_ببخشید ا/ت
نگاهی بهش کردی و روی پاش نشستی و گفتی:
-منم آدمم دیگه الان دوماهه نرفتم بیرون دلم مسافرت میخواد اگه بیرون رفتم یا سوپر مارکت میرفتم یا داروخونه.
__خوب وسایلت رو جمع کن فردا بریم مسافرت
نگاهی بهش کردی و گفتی:
-واقعا!!
_ارع واقعا بیب
بوسه ای روی لباش زدی و رفتی تا چمدون هاتون رو ببندید.
۳۱.۵k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.