*خواب برای مرگ *

part ۴

بهم گفت من و ا.ت باید بریم جایی نگران نباش زود برمیگردیم
ویو ا.ت

رفتم لوازم پاستار خریدم نزدیکای خونه بودم که اون پسره رو دیدم دویدم سمتشون که پسر آمد دستمو گرفت و به لیا گفت که منو ا.ت میریم جایی شکه شدم گفتم
کجا من باتو جایی نمیام ( کمی داد )
_ ساکت شو سر منم داد نزن همین که گفتم راه بیفت ( کیش با داد )
دستمو گرفت و کشید که لیا آمد منو از دست اون بگیره که یک بادیگارد جلوشو گرفت پسره منو بزور سوار ماشین کرد و راه افتاد
ویو لیا

ا.ت رو بردن یه مسیری رو دنبالش دیدم اما سرعت ماشین زیاد زنگ زدم پلیس
( علامت پلیس . )
. پاسگاه پلیس بفرمایید
= سلام ....هق .... دوستمو ....هق ...آمدن......با ماشین......هق بردن ....بزور ( در حال گریه )
. پلاک ماشینو دیدید
= بله
۲۳...hg.....۶۹
. ببخشید این عادم رئیس ماست و کاری از ما بر نمی آید خدا نگه دار
بلند بلند گریه میکردم
رفتم داخل خونه و آنقدر گریه کردم تا خانم برد
ویو کوک

دست ا.تو گرفتم رفتم بزور سوار ماشین کردمش و راه افتادیم
کل راه داشت مغزم و می‌خورد
که عصابم خورد شد و بیهوشش کردم
ویو ا.ت
داشتم میرفتم رو مخش تا خوابمو بده که یه دستمال گرفت رو بینیم چند ثانيه دستو پا زدم که یهو همه جاتار سد و سیاهی






ببخشید درگیر کارای بودم دیر گذاشتم
بخاطر همین شرط نداریم فردا میزارم❤️❤️
دیدگاه ها (۰)

جذاب کیبودی

اهنگ دینامیت به زبان فارسی

یونتانمون آسمونی شده

سپاس از این آدما

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

عشق مافیاییp2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط