یار جان یا یارِجان
بذارید یکم براتون از یارجان بگم...
یارجان یه فرشته بود... از اون فرشته راستکی ها...
از اونا که خدا گاهی بهشون اجازه میده بیان رو زمین و بین آدما بگردند تا دنیا جای قشنگتری برای زندگی بشه...
یارجانم خیلی رقیق بود... اینقدر که کافی بود یکی بهش بگه تو تا چشماش بارونی بشه... اما من هیچوقت گریه هاشو ندیدم... البته بجز توی روضه حضرت علی اصغر(ع)...
هرکس یارجان رو نمیشناخت فکر میکرد عجب آدم سفت و ترسناکیه...
راستش وقتی عصبانی میشد من خودمم ازش میترسیدم...
نه اینکه اهل دعوا باشه... نه...
اما وقتی عصبانی میشد انگار رعد و برق همه آسمون زندگی رو میگرفت...
یارجان از اون آدما بود که حرف حرف خودش بود... کاری رو میکرد که فکر میکرد درسته...
و وقتی تصمیم میگرفت هیچکس نمیتونست منصرفش کنه...
یارجانِ من از اون آدمایی بود که میتونست سالها پشت نقاب زندگی کنه و هیچکس نفهمه تو دلش چی میگذره...
من عاشق وقتایی بودم که غرق کار بود...
خیلی وقتا میگفت الهام! حوصلتو سر بردم؟!
اما نمیدونست وقتی داره فکر میکنه چقدر جذابتر میشه...
آدم خوش ذوقی بود...
وقتی شعر میخوند زمان و مکان رو از یاد میبردم...
و اسمش... امان از اسمش...
شما نمیدونید چه حسی داره ترکیب اسم کوچیکش با جان...
دلت میخواد هی صداش بزنی...
هی صداش بزنی...
هی صداش بزنی...
حتی اگه اون هیچوقت جوابت رو نده...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
یارجان یه فرشته بود... از اون فرشته راستکی ها...
از اونا که خدا گاهی بهشون اجازه میده بیان رو زمین و بین آدما بگردند تا دنیا جای قشنگتری برای زندگی بشه...
یارجانم خیلی رقیق بود... اینقدر که کافی بود یکی بهش بگه تو تا چشماش بارونی بشه... اما من هیچوقت گریه هاشو ندیدم... البته بجز توی روضه حضرت علی اصغر(ع)...
هرکس یارجان رو نمیشناخت فکر میکرد عجب آدم سفت و ترسناکیه...
راستش وقتی عصبانی میشد من خودمم ازش میترسیدم...
نه اینکه اهل دعوا باشه... نه...
اما وقتی عصبانی میشد انگار رعد و برق همه آسمون زندگی رو میگرفت...
یارجان از اون آدما بود که حرف حرف خودش بود... کاری رو میکرد که فکر میکرد درسته...
و وقتی تصمیم میگرفت هیچکس نمیتونست منصرفش کنه...
یارجانِ من از اون آدمایی بود که میتونست سالها پشت نقاب زندگی کنه و هیچکس نفهمه تو دلش چی میگذره...
من عاشق وقتایی بودم که غرق کار بود...
خیلی وقتا میگفت الهام! حوصلتو سر بردم؟!
اما نمیدونست وقتی داره فکر میکنه چقدر جذابتر میشه...
آدم خوش ذوقی بود...
وقتی شعر میخوند زمان و مکان رو از یاد میبردم...
و اسمش... امان از اسمش...
شما نمیدونید چه حسی داره ترکیب اسم کوچیکش با جان...
دلت میخواد هی صداش بزنی...
هی صداش بزنی...
هی صداش بزنی...
حتی اگه اون هیچوقت جوابت رو نده...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۷.۵k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.