عشق آغشته به خون

。☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۱ (。☬⁠。⁠)⁩

با گریه از روی مبل بلند شد سپس با گام های از اتاق خارج شد ... جیمین تنها با یک لبخند به مادرش نگاه کرد ..
جیمین: مادر نگران نباش همه چی خوب میشه قول میدم
چانمی : اگه بد پیش می‌رفت با این جمله تو خوب میشه ..
جیمین دست مادرش را گرفت: برو مادر آماده سو تا بریم ..
چانمی : باشه به هانگول چیزی نگو نمیخواهم بیاد اونجا و بعد از این همه سال دیدار رو خراب کنند می‌دونم اونا غم بزرگی به ما دادن ولی نمیشد با اون زندگی کرد ..
جیمین آروم سری تکون داد چرا که در قلبش از آن ها به شدت متنفر بود ولی بخاطر خواهری که حالا در خانه آن ها زندانی میشد فکر‌میکرد
با حس تنگی نفس و گرم شدن صورتش به سمت اتاقش هجوم برد تند شیر آب سرد را باز کرد و با استرس صورتش را شست دستش به شدت می‌لرزید .و عمیق سردرد گرفت
٫ سرمردارع می‌ترکه ٫ تند قرص را از بدتری بیرون آورد و در دستش ریخت و با حرکت تند وارد دهانش کرد بدون ریختن در لیوان آب را سر کشید ..


شب خوش خفنا بعضیا میگن این فیک قشنگ نیست و بیشتر باید ظهور ازدواج رو بزارم اگه میخواهید این فیک رو دیگه ادامه ندم ؟ تو کامنت ها حتما بگید ....
دیدگاه ها (۱۱)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۲ (。☬⁠。⁠)⁩تصم...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۳ (。☬⁠。⁠)⁩ته سا...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۰ (。☬⁠。⁠)⁩دست ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۹ (。☬⁠。⁠)⁩سکوت...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴۸ (。☬⁠。⁠)⁩جیمین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط