لحضه عاشقی. پارت 41
#لحضه_عاشقی. پارت 41
دروک:یهو رفتم دیدم اسیع رو زمین نشسته و داره گریه میکنه
ا..اسیع چیشده چرا گریه میکنی
اسیع:.د....د..دروک م..من خیلی درد دارم (با گریه )
دروک :اسیه پاشو بریم دکتر زود باش
اسیع:از دردم نمیتونم پاشم (با گریه )
دروک:اسیع رو بغل کردم بردم تو ماشین رسیدیم و اسیع بردن تو اتاق منتظر بودم که پرستار اومد گفت دکتر شما رو صدا میکنن زود رفتم پیش دکتر و اسیه
دکتر چیشده حالش خوبه ؟
دکتر :مشکلی نیست فقط بخاطر را*بطه هست
دروک :اسیع از خجالت قرمز شده بود
دکتر :فقط چند دقیقه راب*طه داشتین ؟
دروک:من که نمیدونستم چون مست بودم واسه همین اسیع جواب دکتر رو داد
اسیع :با خجالت خیلی زیاد گفتم ن...نیم ساعت
دکتر:رابطتون باهم زیاد بوده واسه همین دردت هم زیاده
اسیه: کی میتونم مرخص شم ؟
دکتر :الان
اسیع :مرسی
خواستم بلند شم که از دردم نمیتونستم پاشم و باز افتادم رو تخت
دروک:دستتو بده کمکت کنم
اسیع :ولم کن خودم میتونم پاشم
پاشدم و بازم افتادم رو تخت
دروک: اسیع نمیتونی پاشی گفتم دستتو بده
اسیع :مجبور شدم دستای دروک رو بگیرم با کمک دروک از بیمارستان زدیم بیرون
رسیدیم خونه
اسیع :دروک میشه کمکم کنی برم تو اتاق ؟
دروک:باشه بیا بریم
اسیع :دو پله رو بزور رفتم و از درد دلم نتونستم ادامشو برم
دروک من ....من نمیتونم برم
دروک:باش بیا بغلم اسیع رو بغل کردم و بردم تو اتاق گذاشتمش روی تخت
الان حالت بهتره؟
اسیع :عارع
#ادامه_دارع
دروک:یهو رفتم دیدم اسیع رو زمین نشسته و داره گریه میکنه
ا..اسیع چیشده چرا گریه میکنی
اسیع:.د....د..دروک م..من خیلی درد دارم (با گریه )
دروک :اسیه پاشو بریم دکتر زود باش
اسیع:از دردم نمیتونم پاشم (با گریه )
دروک:اسیع رو بغل کردم بردم تو ماشین رسیدیم و اسیع بردن تو اتاق منتظر بودم که پرستار اومد گفت دکتر شما رو صدا میکنن زود رفتم پیش دکتر و اسیه
دکتر چیشده حالش خوبه ؟
دکتر :مشکلی نیست فقط بخاطر را*بطه هست
دروک :اسیع از خجالت قرمز شده بود
دکتر :فقط چند دقیقه راب*طه داشتین ؟
دروک:من که نمیدونستم چون مست بودم واسه همین اسیع جواب دکتر رو داد
اسیع :با خجالت خیلی زیاد گفتم ن...نیم ساعت
دکتر:رابطتون باهم زیاد بوده واسه همین دردت هم زیاده
اسیه: کی میتونم مرخص شم ؟
دکتر :الان
اسیع :مرسی
خواستم بلند شم که از دردم نمیتونستم پاشم و باز افتادم رو تخت
دروک:دستتو بده کمکت کنم
اسیع :ولم کن خودم میتونم پاشم
پاشدم و بازم افتادم رو تخت
دروک: اسیع نمیتونی پاشی گفتم دستتو بده
اسیع :مجبور شدم دستای دروک رو بگیرم با کمک دروک از بیمارستان زدیم بیرون
رسیدیم خونه
اسیع :دروک میشه کمکم کنی برم تو اتاق ؟
دروک:باشه بیا بریم
اسیع :دو پله رو بزور رفتم و از درد دلم نتونستم ادامشو برم
دروک من ....من نمیتونم برم
دروک:باش بیا بغلم اسیع رو بغل کردم و بردم تو اتاق گذاشتمش روی تخت
الان حالت بهتره؟
اسیع :عارع
#ادامه_دارع
۶.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.