مانده ام

.
.
مانده ام
ولی کاری از دستم ساخته نیست
مثل مترسکی کهنه
که دارد اشک می ریزد
در آغوش مزرعه
و کلاغ ها
عجیب روی دوشش سنگینی می کنند

پریسا صالحی
دیدگاه ها (۲)

(رفتم که رفتم)از برت دامن کشان، رفتم ای نا مهرباناز مـن آزرد...

.تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش راشبیه مادر پیری که ...

۹۴/۸/۲۷ چهارشنبهخانمانسوز بُوَد، آتش آهی، گاهی ناله‌ای می‌شک...

من از این عشق ورزیدن ها که از انسان پست امروز ارائه می شود ب...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه از ...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط