سناریو
وقتی میاد خونه و میبینه دارین با دخترتون کارتون میبینین و دخترتون تو بغلت خوابش برده
نامجون:سلام شاهدخت...ا.ت داری چیکار میکنی؟
ا.ت:اومدی عزیزم؟بیا تازه به جای خوبش رسیده
نامجون:خیلیم عالی!به جای یه بچه دارم دوتا رو بزرگ میکنم
*
جین:میاد رو کاناپه پیشتون*درباره چیه کارتونش؟
ا.ت:جین!خسته نباشی عزیزم
جین:تو هم همینطور
ا.ت:من که کاری نمیکردم!
جین:کارتون افتضاحی بنظر میاد.فکر کنم نگاه کردنش طاقت فرسا باشه*خنده
ا.ت:جیوون کچلم کرد انقد که گفت بیا این کارتونو ببینیم*خنده
جین:فکر کنم تو از منم خسته تری*بغلت میکنه
*
یونگی:خانوم گربه؟عصربخیر
ا.ت:به به.مستر پیشی!
یونگی:که اینطور.به من میگی سرت درد میکنه منو جون به سر میکنی بعد میشینی با دخترت راپونزل میبینی؟
ا.ت:خب اون موقع سرم درد میکرد.قرص خوردم بهتر شدم.
یونگی:منو بگو بدو بدو اومدم که خانومو ببرم دکتر!
ا.ت:معذرت میخوام.نباید نگرانت میکردم.
یونگی:شوخی میکنم بیبی.
ا.ت:بیا*به کنارش اشاره میکنه*موقع خوبی رسیدی یوجین داره از دست سربازا درمیره
یونگی:چه فایده بعدش به چوخ میرن؟
*
هوسوک:سلام خورشید!
ا.ت:سلام هوپیا!خوش اومدی عزیزم!
هوسوک:چه خبر؟
ا.ت:اووو خب موانا و موئاوی دارن دنبال قلب تفیتی میگردن!هی هی حسابی دیوونه شون کرده.و دخترت مثل فرشته ها خوابیده.
هوسوک:پس حسابی خوش میگذره مامان ا.ت!مگه نه؟
ا.ت:چه جورم!اگه بخوای تو هم میتونی بیای ها!
هوسوک:با کمال میل!
*
جیمین:سلام موچی!
ا.ت:آروم*انگشتشو میگیره جلو دهنش
جیمین:اوه.معذرت میخوام*آروم
ا.ت:دلم برات تنگ شده بود جوجه اردک
جیمین:منم همینطور عزیزم
ا.ت:یه دقیقه وایسا*دخترشونو میبره تو اتاقش
جیمین:*بغلش میکنه*امروز چطور بود جوجه من؟
ا.ت:جای تو خالی اما خیلی خیلی خوب بود
جیمین:بقیه کارتون رو باهم ببینیم؟
*
تهیونگ:سلام پریزاد!دلم برات تنگ شده بود.
ا.ت:تهیونگا!خسته نباشی عزیزم!
تهیونگ:تورو میبینم خستگی م درمیره*دستشو میندازه دور گردن ا.ت
ا.ت:آروم بیدارش نکنی!
تهیونگ:نگاش کن!مثل فرشته ها خوابیده!
ا.ت:چون یه فرشته س
تهیونگ:مثل تو!
*
جونگکوک:سلام بیبی بانی!
ا.ت:وای کوکیا بدو!خیلی خوب موقع رسیدی!
جونگکوک:زوتوپیا؟چشمم روشن.باز میخوای نیک رو دید بزنی؟
ا.ت:البته که یه خرگوش یه خرگوش رو ترجیح میده!روباه ها میتونن خرگوشا رو بکشن!انتخابم تویی جئون
جونگکوک:ای زبون باز*لپ ا.ت رو گاز میگیره
ا.ت:از تو یاد گرفتم.
نامجون:سلام شاهدخت...ا.ت داری چیکار میکنی؟
ا.ت:اومدی عزیزم؟بیا تازه به جای خوبش رسیده
نامجون:خیلیم عالی!به جای یه بچه دارم دوتا رو بزرگ میکنم
*
جین:میاد رو کاناپه پیشتون*درباره چیه کارتونش؟
ا.ت:جین!خسته نباشی عزیزم
جین:تو هم همینطور
ا.ت:من که کاری نمیکردم!
جین:کارتون افتضاحی بنظر میاد.فکر کنم نگاه کردنش طاقت فرسا باشه*خنده
ا.ت:جیوون کچلم کرد انقد که گفت بیا این کارتونو ببینیم*خنده
جین:فکر کنم تو از منم خسته تری*بغلت میکنه
*
یونگی:خانوم گربه؟عصربخیر
ا.ت:به به.مستر پیشی!
یونگی:که اینطور.به من میگی سرت درد میکنه منو جون به سر میکنی بعد میشینی با دخترت راپونزل میبینی؟
ا.ت:خب اون موقع سرم درد میکرد.قرص خوردم بهتر شدم.
یونگی:منو بگو بدو بدو اومدم که خانومو ببرم دکتر!
ا.ت:معذرت میخوام.نباید نگرانت میکردم.
یونگی:شوخی میکنم بیبی.
ا.ت:بیا*به کنارش اشاره میکنه*موقع خوبی رسیدی یوجین داره از دست سربازا درمیره
یونگی:چه فایده بعدش به چوخ میرن؟
*
هوسوک:سلام خورشید!
ا.ت:سلام هوپیا!خوش اومدی عزیزم!
هوسوک:چه خبر؟
ا.ت:اووو خب موانا و موئاوی دارن دنبال قلب تفیتی میگردن!هی هی حسابی دیوونه شون کرده.و دخترت مثل فرشته ها خوابیده.
هوسوک:پس حسابی خوش میگذره مامان ا.ت!مگه نه؟
ا.ت:چه جورم!اگه بخوای تو هم میتونی بیای ها!
هوسوک:با کمال میل!
*
جیمین:سلام موچی!
ا.ت:آروم*انگشتشو میگیره جلو دهنش
جیمین:اوه.معذرت میخوام*آروم
ا.ت:دلم برات تنگ شده بود جوجه اردک
جیمین:منم همینطور عزیزم
ا.ت:یه دقیقه وایسا*دخترشونو میبره تو اتاقش
جیمین:*بغلش میکنه*امروز چطور بود جوجه من؟
ا.ت:جای تو خالی اما خیلی خیلی خوب بود
جیمین:بقیه کارتون رو باهم ببینیم؟
*
تهیونگ:سلام پریزاد!دلم برات تنگ شده بود.
ا.ت:تهیونگا!خسته نباشی عزیزم!
تهیونگ:تورو میبینم خستگی م درمیره*دستشو میندازه دور گردن ا.ت
ا.ت:آروم بیدارش نکنی!
تهیونگ:نگاش کن!مثل فرشته ها خوابیده!
ا.ت:چون یه فرشته س
تهیونگ:مثل تو!
*
جونگکوک:سلام بیبی بانی!
ا.ت:وای کوکیا بدو!خیلی خوب موقع رسیدی!
جونگکوک:زوتوپیا؟چشمم روشن.باز میخوای نیک رو دید بزنی؟
ا.ت:البته که یه خرگوش یه خرگوش رو ترجیح میده!روباه ها میتونن خرگوشا رو بکشن!انتخابم تویی جئون
جونگکوک:ای زبون باز*لپ ا.ت رو گاز میگیره
ا.ت:از تو یاد گرفتم.
۲.۵k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.