سناریو
وقتی دنبال یه گربه چند کیلومتر میدوئی و انقد میخوری زمین که کلی زخمی میشی
نامجون:*داره زخماتو پانسمان میکنه*ا.ت میشه بهم بگی کی قراره بزرگ شی؟*عصبی
ا.ت:نامجونا...دعوام نکن
نامجون:ببخشید...من فقط...فکر کنم خیلی نگرانت شدم*موهاتو میبوسه
*
جین:بعد پانسمان و ضدعفونی کردن زخم ها*ا.ت.یه گربه چه اهمیتی داشت که این بلا رو سر خودت آوردی؟
ا.ت:من...ببخشید!*بغض
جین:خیلی خب!برو تو خونه منم میام.*میره واسش گربه رو میگیره
*
یونگی:بهم بگو ا.ت!چی باعث شد با یه گربه دیگه بهم خیانت کنی!*داد
ا.ت:یونگی*خنده*چی میگی بچه
یونگی:تو منو داری!منه لعنتی رو!بعد صد کیلومتر دنبال یه توله گربه کوفتی دوییدی و خودتو داغون کردی*داد
ا.ت:یونگی بس کن*بغض
یونگی:چرا باید بس کنم؟رابطه ما همینجا تمومه
ا.ت:باشه...ببخشید که دنبال اون گربه دوییدم!*اولش داد و تهش بغضش میشکنه
یونگی:ا.ت؟گریه میکنی؟قربونت برم داشتم باهات شوخی میکردم*بغلش میکنه
ا.ت:چرا با همچین چیزی شوخی میکنی*گریه و مشت به سینه یونگی
یونگی:فکرکردم اگه بحث کنیم درد زخمات فراموشت بشه
ا.ت:با درد قلب درد دست و پا رو خنثی میکنی؟دکتر بی نقصی هستی مین یونگی!
یونگی:ببخشید ا.ت*موهاشو میبوسه
ا.ت:بچه گربه احمق*بینی یونگی رو میبوسه*منو دیوونه کردی
*
هوسوک:خورشید خانوم شما فکر نمیکنین یه پسری که جونش به جون شما بسته س وقتی خونی میاین خونه چه حالی میشه؟*داره سرتو باند پیچی میکنه
ا.ت:ببخشید هوسوکا!گربه قشنگی بود
هوسوک:عیبی نداره عزیزم!از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش*گونه ش رو میبوسه
*
جیمین:چشمم روشن ا.ت!میخواستی گربه بیاری که منو بخوره؟
ا.ت:چی میگی جیمینا؟چیزی زدی؟
جیمین:مگه نمیدونی گربه ها جوجه ها رو میخورن؟
ا.ت:*خنده*آخه بچه من چی به تو بگم!
*
تهیونگ:عزیزدلم اگه اون گربه رو میخواستی لازم نبود هم خودتو اینجوری به خاک و خون بکشی هم دم اون بدبختو بِکَنی!*زخماشو ضدعفونی میکنه
ا.ت:تهیونگا زبون آدم حالیش نمیشه بهش میگم فقط میخوام نازت کنم چنگم میندازه*گریه
تهیونگ:عالی شد...
*
جونگکوک:ا.ت واقعا مغزت خالیه!*سرتو باند پیچی میکنه
ا.ت:من که کار بدی نکردم*بغض
جونگکوک:فقط بیشتر از اینکه هستم عصبانی م نکن ا.ت باشه؟*عصبی
ا.ت:باشه...آخ!
جونگکوک:چیشد؟
ا.ت:هیچی... موهام با چسب باند کشیده شد
جونگکوک:ببخشید...*موهاتو میبوسه*
ا.ت:مشکلی نیست کوکیا!
جونگکوک:بیشتر مراقب خودت باش!
نامجون:*داره زخماتو پانسمان میکنه*ا.ت میشه بهم بگی کی قراره بزرگ شی؟*عصبی
ا.ت:نامجونا...دعوام نکن
نامجون:ببخشید...من فقط...فکر کنم خیلی نگرانت شدم*موهاتو میبوسه
*
جین:بعد پانسمان و ضدعفونی کردن زخم ها*ا.ت.یه گربه چه اهمیتی داشت که این بلا رو سر خودت آوردی؟
ا.ت:من...ببخشید!*بغض
جین:خیلی خب!برو تو خونه منم میام.*میره واسش گربه رو میگیره
*
یونگی:بهم بگو ا.ت!چی باعث شد با یه گربه دیگه بهم خیانت کنی!*داد
ا.ت:یونگی*خنده*چی میگی بچه
یونگی:تو منو داری!منه لعنتی رو!بعد صد کیلومتر دنبال یه توله گربه کوفتی دوییدی و خودتو داغون کردی*داد
ا.ت:یونگی بس کن*بغض
یونگی:چرا باید بس کنم؟رابطه ما همینجا تمومه
ا.ت:باشه...ببخشید که دنبال اون گربه دوییدم!*اولش داد و تهش بغضش میشکنه
یونگی:ا.ت؟گریه میکنی؟قربونت برم داشتم باهات شوخی میکردم*بغلش میکنه
ا.ت:چرا با همچین چیزی شوخی میکنی*گریه و مشت به سینه یونگی
یونگی:فکرکردم اگه بحث کنیم درد زخمات فراموشت بشه
ا.ت:با درد قلب درد دست و پا رو خنثی میکنی؟دکتر بی نقصی هستی مین یونگی!
یونگی:ببخشید ا.ت*موهاشو میبوسه
ا.ت:بچه گربه احمق*بینی یونگی رو میبوسه*منو دیوونه کردی
*
هوسوک:خورشید خانوم شما فکر نمیکنین یه پسری که جونش به جون شما بسته س وقتی خونی میاین خونه چه حالی میشه؟*داره سرتو باند پیچی میکنه
ا.ت:ببخشید هوسوکا!گربه قشنگی بود
هوسوک:عیبی نداره عزیزم!از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش*گونه ش رو میبوسه
*
جیمین:چشمم روشن ا.ت!میخواستی گربه بیاری که منو بخوره؟
ا.ت:چی میگی جیمینا؟چیزی زدی؟
جیمین:مگه نمیدونی گربه ها جوجه ها رو میخورن؟
ا.ت:*خنده*آخه بچه من چی به تو بگم!
*
تهیونگ:عزیزدلم اگه اون گربه رو میخواستی لازم نبود هم خودتو اینجوری به خاک و خون بکشی هم دم اون بدبختو بِکَنی!*زخماشو ضدعفونی میکنه
ا.ت:تهیونگا زبون آدم حالیش نمیشه بهش میگم فقط میخوام نازت کنم چنگم میندازه*گریه
تهیونگ:عالی شد...
*
جونگکوک:ا.ت واقعا مغزت خالیه!*سرتو باند پیچی میکنه
ا.ت:من که کار بدی نکردم*بغض
جونگکوک:فقط بیشتر از اینکه هستم عصبانی م نکن ا.ت باشه؟*عصبی
ا.ت:باشه...آخ!
جونگکوک:چیشد؟
ا.ت:هیچی... موهام با چسب باند کشیده شد
جونگکوک:ببخشید...*موهاتو میبوسه*
ا.ت:مشکلی نیست کوکیا!
جونگکوک:بیشتر مراقب خودت باش!
۲.۰k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.