فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیکجونگکوک:اتاق۳۱۱
part³⁹
+در ماشینو باز کن(داد)
_چهمین بسه(داد)
(محکم دستشو میزنه به شیشه ماشین)
+[از داد ی که جونگکوک سرم زد ترسیدم، با ترس داشتم جونگکوک رو نگاه میکردم که گفت]
_وقتی هیچی نمیدونی حرف نزن(عصبی)
+چ..ی نمید..ونم(ترس)
_حرکت کنید(روبه راننده)
+کجا؟
_میبرمت خونه ات اونجابهم میگی چولسو برات چیکارکرده
ویو چهمین
دیگه هیچی نگفتم
بعد از بیست دقیقه رانندگی کردن رسیدیم به خونه ام
از ماشین پیاده شدم و پشت سرم جونگکوک
رفتم سوار آسانسور شدم و رفتیم طبقه ای خودم
رفتم سمت در و در خونه رو باز کردم
رفتیم داخل چراغا رو روشن کردم و رو کردم به جونگکوک
جونگکوک جلوم دست به سینه وایساده بودم
_بگو
+چی؟
_هرچی که بین تو چولسو عه
+بین منو چولسو چیزی نیست
_مطعنی؟
+اره
_چهمین
+بله؟
_منو خر فرض کردی؟
+مثل اینکه تو منو خر فرض کردی
_منظورت چیه؟
+بهم نگفتی یه گانگستری
_نمیخواست باهام سرد شی
+کی گفته که سرد میشم؟
_الان باهام سردی؛ مثل قبل جوابمو نمیدی، الان که فهمیدی ازم میترسی
+ازت نمیترسم
_اینو به کسی بگو که نگاهت رو نمیشناسه
+چرا داشتند چولسو رو کتک میزدن؟
_چولسو آدم درستی نیست
+از کجا میدونی، آدم خوبیه
_معلوم نیست باهات چیکار کرده که آدم خوبی حسابش میکنی
+اون باهام کاری نکرده فقط یه کمک بود
_چه کمکی؟
+وقتی توی بار تیر اندازی شد تو اونجا بودی؟تیراندازی تقصیر تو بود؟
_بار؟ تو اونجا بودی؟
+پس تیراندازی بار تقصیر تو بوده
(نگاهش رو از جونگکوک میگیره و به طرف دیگهای نگاه میکنه)
_چهمین(عصبی)
_توی بار چیکار میکردی؟(عصبی)
+با دوستم رفتم بودم اونجا
_حق اینکه اینجوری بری بار رو نداری(عصبی)
(منظور لباس چهمین)
+چرا؟
_توی بار چه غلطی میکردی که چولسو رو دیدی؟(عصبی)
+[اگه بهش بگم توی بار چه اتفاقی برام افتاده از اینی که هست عصبانیترمیشه، تازه گانگسترم هست و اینم باعث ترس بیشترم میشه]
+[نمیدونم چی بگم که ضایع نباشه دارم دروغ میگم]
_جواب منو بده(عصبی)
+اع..م.. خب..من با دوستم رفتم بار بعد یکی اُمد کنارم نشست اینجوری با چولسو آشنا شدم
+[خیلی بد شد چیزه دیگه ای به ذهنم نرسید]
_اینجوری باهاش آشنا شدی؟
+اره اینجوری
_به نظر نمیرسید اینجوری باهم آشنا شده باشید
+همین بود
_مطمعنی؟
+اره، چرا اینقدر میپرسی؟
_بیخالش ، دیگه حقرفتن به بار رو نداری
+ها؟چرا؟
_چرا میخوای بری اونجا؟ اونجا پُره مَرده تو رو دست اونا نمیدم
+[خودم میدونم، اصلا خودم دیگه همچینجای نمیرم]
continues...
ادامه دارد...
نویسنده: شرمنده من فقط تونستم همین یه پارت رو الان بنویسم اگه شد امشب یه چندتا دیگه میزارم✨️💗🥺🤏
part³⁹
+در ماشینو باز کن(داد)
_چهمین بسه(داد)
(محکم دستشو میزنه به شیشه ماشین)
+[از داد ی که جونگکوک سرم زد ترسیدم، با ترس داشتم جونگکوک رو نگاه میکردم که گفت]
_وقتی هیچی نمیدونی حرف نزن(عصبی)
+چ..ی نمید..ونم(ترس)
_حرکت کنید(روبه راننده)
+کجا؟
_میبرمت خونه ات اونجابهم میگی چولسو برات چیکارکرده
ویو چهمین
دیگه هیچی نگفتم
بعد از بیست دقیقه رانندگی کردن رسیدیم به خونه ام
از ماشین پیاده شدم و پشت سرم جونگکوک
رفتم سوار آسانسور شدم و رفتیم طبقه ای خودم
رفتم سمت در و در خونه رو باز کردم
رفتیم داخل چراغا رو روشن کردم و رو کردم به جونگکوک
جونگکوک جلوم دست به سینه وایساده بودم
_بگو
+چی؟
_هرچی که بین تو چولسو عه
+بین منو چولسو چیزی نیست
_مطعنی؟
+اره
_چهمین
+بله؟
_منو خر فرض کردی؟
+مثل اینکه تو منو خر فرض کردی
_منظورت چیه؟
+بهم نگفتی یه گانگستری
_نمیخواست باهام سرد شی
+کی گفته که سرد میشم؟
_الان باهام سردی؛ مثل قبل جوابمو نمیدی، الان که فهمیدی ازم میترسی
+ازت نمیترسم
_اینو به کسی بگو که نگاهت رو نمیشناسه
+چرا داشتند چولسو رو کتک میزدن؟
_چولسو آدم درستی نیست
+از کجا میدونی، آدم خوبیه
_معلوم نیست باهات چیکار کرده که آدم خوبی حسابش میکنی
+اون باهام کاری نکرده فقط یه کمک بود
_چه کمکی؟
+وقتی توی بار تیر اندازی شد تو اونجا بودی؟تیراندازی تقصیر تو بود؟
_بار؟ تو اونجا بودی؟
+پس تیراندازی بار تقصیر تو بوده
(نگاهش رو از جونگکوک میگیره و به طرف دیگهای نگاه میکنه)
_چهمین(عصبی)
_توی بار چیکار میکردی؟(عصبی)
+با دوستم رفتم بودم اونجا
_حق اینکه اینجوری بری بار رو نداری(عصبی)
(منظور لباس چهمین)
+چرا؟
_توی بار چه غلطی میکردی که چولسو رو دیدی؟(عصبی)
+[اگه بهش بگم توی بار چه اتفاقی برام افتاده از اینی که هست عصبانیترمیشه، تازه گانگسترم هست و اینم باعث ترس بیشترم میشه]
+[نمیدونم چی بگم که ضایع نباشه دارم دروغ میگم]
_جواب منو بده(عصبی)
+اع..م.. خب..من با دوستم رفتم بار بعد یکی اُمد کنارم نشست اینجوری با چولسو آشنا شدم
+[خیلی بد شد چیزه دیگه ای به ذهنم نرسید]
_اینجوری باهاش آشنا شدی؟
+اره اینجوری
_به نظر نمیرسید اینجوری باهم آشنا شده باشید
+همین بود
_مطمعنی؟
+اره، چرا اینقدر میپرسی؟
_بیخالش ، دیگه حقرفتن به بار رو نداری
+ها؟چرا؟
_چرا میخوای بری اونجا؟ اونجا پُره مَرده تو رو دست اونا نمیدم
+[خودم میدونم، اصلا خودم دیگه همچینجای نمیرم]
continues...
ادامه دارد...
نویسنده: شرمنده من فقط تونستم همین یه پارت رو الان بنویسم اگه شد امشب یه چندتا دیگه میزارم✨️💗🥺🤏
۵.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.