⛓عشق دو طرفه ۳۸🖤⛓
⛓عشق دو طرفه ۳۸🖤⛓
بعد از اینکه اماده شدیم رفتیم و سوار ماشین شدیم از استرس چاقو توی دستم فشار میدادم اینقدر استرس داشتم نفهمیدم خونه داری میچکه مثل ابشار
چا:هی، جولییی چیکار میکنی باخودت چت شده حالت خوبه ؟
جولی:ها؟چی شده؟دستام چرا اینجوری شده
چا:حالت خوبه
جولی:م...من ...اره خوبم چیزی نیست
چا:بیا دستت رو ببندم
دستمو با یه تیکه پارچه بست
رسیدیم به مقصد .....ترس تموم وجودمو بر داشت همه چی دور سرم میچرخید
از ماشین پیاده شدیم سوفیا و کوکی هم توی ماشین پشتی بودن
از ماشین پیاده شدن
کوکی:دستت چی شده
سوفیا:وای خدااا چی شده دستت جولییی.
جولی:چیزی نیست نگران نباشید
کوکی:ببین با خودت چیکارا میکنی
رفتیم داخل همون کلبه که یه میز دایره بزرگ داخلش بود در رو باز کردیم دیدم چند تا ادم خیلی گنده نشسته بودن دورش
جولی:چ...چا اینا کین؟
چا:نترس فقط پشت من وایسا
جولی:اوک
چا:به به اقای سه یون مشتاق دیدار پارسال دوست امسال اشنا
سه یون :عه ...به چا اون وو اخرین باری که دیدمت موقعی بود که مامان و باباتو کشتم
چا:(زیر لب)ای عوضی ....
سه یون :چیزی گفتی
چا :ن
سه یون :به به اون خانوم کوچولو پشتت چه ....یه
چا:ای اشغال عوضی دهن کثیفتو ببند
کوکی:خفه شو تا دخلتو نیاورد
سوفیا:کثافت کثیف دهنتو ببند تا جرت ندادم
سه یون:هع ببین این جوجه ها برا من شاخ شدن
رفتم جلو و گفتم
جولی:اگه راست میگی فقط یه بار دیگه توهین کن دخلت اومده
اومدیم از اون کلبه بریم بیرون رفتیم یه عده ادم دور کلبه را گرفته بودن و تفنگ دستشون بود
چا:جولی برو پشت من وایسا
جولی:ن من جلوی تو وایمیستم
چا:همینی که گفتم زود باش
جولی حرف نباشه
....
بعد از اینکه اماده شدیم رفتیم و سوار ماشین شدیم از استرس چاقو توی دستم فشار میدادم اینقدر استرس داشتم نفهمیدم خونه داری میچکه مثل ابشار
چا:هی، جولییی چیکار میکنی باخودت چت شده حالت خوبه ؟
جولی:ها؟چی شده؟دستام چرا اینجوری شده
چا:حالت خوبه
جولی:م...من ...اره خوبم چیزی نیست
چا:بیا دستت رو ببندم
دستمو با یه تیکه پارچه بست
رسیدیم به مقصد .....ترس تموم وجودمو بر داشت همه چی دور سرم میچرخید
از ماشین پیاده شدیم سوفیا و کوکی هم توی ماشین پشتی بودن
از ماشین پیاده شدن
کوکی:دستت چی شده
سوفیا:وای خدااا چی شده دستت جولییی.
جولی:چیزی نیست نگران نباشید
کوکی:ببین با خودت چیکارا میکنی
رفتیم داخل همون کلبه که یه میز دایره بزرگ داخلش بود در رو باز کردیم دیدم چند تا ادم خیلی گنده نشسته بودن دورش
جولی:چ...چا اینا کین؟
چا:نترس فقط پشت من وایسا
جولی:اوک
چا:به به اقای سه یون مشتاق دیدار پارسال دوست امسال اشنا
سه یون :عه ...به چا اون وو اخرین باری که دیدمت موقعی بود که مامان و باباتو کشتم
چا:(زیر لب)ای عوضی ....
سه یون :چیزی گفتی
چا :ن
سه یون :به به اون خانوم کوچولو پشتت چه ....یه
چا:ای اشغال عوضی دهن کثیفتو ببند
کوکی:خفه شو تا دخلتو نیاورد
سوفیا:کثافت کثیف دهنتو ببند تا جرت ندادم
سه یون:هع ببین این جوجه ها برا من شاخ شدن
رفتم جلو و گفتم
جولی:اگه راست میگی فقط یه بار دیگه توهین کن دخلت اومده
اومدیم از اون کلبه بریم بیرون رفتیم یه عده ادم دور کلبه را گرفته بودن و تفنگ دستشون بود
چا:جولی برو پشت من وایسا
جولی:ن من جلوی تو وایمیستم
چا:همینی که گفتم زود باش
جولی حرف نباشه
....
۲۰.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.