⛓عشق دو طرفه ۳۷ 🖤⛓😭
⛓عشق دو طرفه ۳۷ 🖤⛓😭
خابیدم صبح شد....
چا:جولی خانم ، عشقم صبح شده بلند شو
تا فهمیدم صبح شده یهو از جام پریدم از ترس چون امروز روز ماموریت بود 😭
جولی:ها،ها چی شده شروع شد
چا:نترس عزیزم چیزی نشده بلند شو بریم پایین صبحانه بخوریم و اماده بشیم بریم
جولی:عشقم من میترسم
چا:نترس چیزی نمیشه نمیزارم هیچ اتفاق بدی بیوفته
رفتم بغلش کردم و بوسش کردم
رفتیم پایین صبحانه بخوریم
جولی:سوفیا کجایی بیا ببینم🥺
سوفیا:جولییییییی میترسممممممم (با گریه )
کوکی:هی بچه ها چتونه اروم باشید چیزی نمیشه
جولی:(رفتم یقشو گرفتم )چطور میتونم نگران نباشم ها چطور
کوکی بغلم کرد و گفت
کوکی:هی اروم باشه اینطور سوفیا هم میترسه
جولی:(فقط گریه میکردم)😭😭😭😭😭
اوک ارومم اروم
کوکی:افرین بیا بریم صبحانه بخوریم
رفتیم و صبحانه خوردیم و تموم شد
کوکی:خب بچه ها برید اماده بشید تا ۳ ساعت دیگه وقت دارید
سوفیا:چی فقط ۳ ساعت خیلی کمه
کوکی:اره عشقم باید ساعت ۱۰ اونجا باشیم
جولی:هوففف
دستمو گذاشتم رو سرم و سرمو انداختم پایین
چا:هی نگران نباش گفتم که چیزی نمیشه عه اینجوری نکن
جولی:من خوبم چیزی نیست فقط یه کم نگرانم من میرم تو اتاق دراز بکشم رو تخت
چا:اوک برو استراحت کن
رفتم خابیدم یه ۲ ساعتی فقط ۱ ساعت دیگه مونده بود تا بریم
سریع بلند شدم و کارامو کردم و لباسایی که از قبل اماده کردمو پوشیدم و رفتم پایین
کوکی و چا هم اماده بودن و همچنین سوفیا
سوفیا:هی دختر تو خوبی
جولی:اره خوبم چیزی نیست گفتم که
کوکی:خب بریم اماده اید
جولی :(با یه اه بلند )اره بریم 😭🥺
سوفیا:بریم بریم 😭
سوار ماشین شدیم و رفتیم
....
خابیدم صبح شد....
چا:جولی خانم ، عشقم صبح شده بلند شو
تا فهمیدم صبح شده یهو از جام پریدم از ترس چون امروز روز ماموریت بود 😭
جولی:ها،ها چی شده شروع شد
چا:نترس عزیزم چیزی نشده بلند شو بریم پایین صبحانه بخوریم و اماده بشیم بریم
جولی:عشقم من میترسم
چا:نترس چیزی نمیشه نمیزارم هیچ اتفاق بدی بیوفته
رفتم بغلش کردم و بوسش کردم
رفتیم پایین صبحانه بخوریم
جولی:سوفیا کجایی بیا ببینم🥺
سوفیا:جولییییییی میترسممممممم (با گریه )
کوکی:هی بچه ها چتونه اروم باشید چیزی نمیشه
جولی:(رفتم یقشو گرفتم )چطور میتونم نگران نباشم ها چطور
کوکی بغلم کرد و گفت
کوکی:هی اروم باشه اینطور سوفیا هم میترسه
جولی:(فقط گریه میکردم)😭😭😭😭😭
اوک ارومم اروم
کوکی:افرین بیا بریم صبحانه بخوریم
رفتیم و صبحانه خوردیم و تموم شد
کوکی:خب بچه ها برید اماده بشید تا ۳ ساعت دیگه وقت دارید
سوفیا:چی فقط ۳ ساعت خیلی کمه
کوکی:اره عشقم باید ساعت ۱۰ اونجا باشیم
جولی:هوففف
دستمو گذاشتم رو سرم و سرمو انداختم پایین
چا:هی نگران نباش گفتم که چیزی نمیشه عه اینجوری نکن
جولی:من خوبم چیزی نیست فقط یه کم نگرانم من میرم تو اتاق دراز بکشم رو تخت
چا:اوک برو استراحت کن
رفتم خابیدم یه ۲ ساعتی فقط ۱ ساعت دیگه مونده بود تا بریم
سریع بلند شدم و کارامو کردم و لباسایی که از قبل اماده کردمو پوشیدم و رفتم پایین
کوکی و چا هم اماده بودن و همچنین سوفیا
سوفیا:هی دختر تو خوبی
جولی:اره خوبم چیزی نیست گفتم که
کوکی:خب بریم اماده اید
جولی :(با یه اه بلند )اره بریم 😭🥺
سوفیا:بریم بریم 😭
سوار ماشین شدیم و رفتیم
....
۲۳.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.