پارت

#پارت_18
آقای مافیا ♟🎲

و فقط ماچش کنم
چون هر سوالی که اومدهدبود از همون کتاب و همون برگه ها بود

تند تند حل کردم و برگ رو تحویل دادم

و رفتم سر کلاس
همینطور که داشتم به مزخرفات
استاد که درباره زیست میگفت گوش میدادم

یهو خانم تبری مثل سگ در کلاس وا کرد
و با صورت قرمز داشت بهم نگاه میکرد

بنده خدا تا حالا خوشگل ندیده

تلاش کرد خودشو اروم کنه و موفق هم شد
و رو به استاد گفت:

+ببخشید خانم جان بخش میشه یه دقیقه خانم
سالاری همراه من بیان

_ بله خانم تبری حتما... آفاق پاشو برو

از جام بلند شدم و دنبال تبری راه افتادم

مثل شتر دنبالش بودم. که یهو وایساد
وبرگشت سمتم و برگم و انداخت تو صورتم

میخواستم بهش بگم چته یابو ولی حیف که نمیشد

+ ببخشید استاد قبول شدم

_ اره😡

مونده بودم چی بگم اینقدر خوشحال بودم
که نمیدونم چیشد بغلش کردم

شت شت شت من بغلش کردم اه امروز میرم حموم اه اه ااااااههههه

داشتم میرفتم سمت کلاس که گوشیم زنگ خورد
جواب دادم و صدای مدیر اموزشگاه لاله اومد

_اممم سلام... خان سالاری

+ بله بله خودمم

_ شما قبول شدید ایشالله از فردا کارتون شروع میشه

و بعد تلفن قطع شد

میخواستم فقط جیغ بکشم
#انلاین
#افلاین
#رمان
#عاشقانه
#اسمات
مافیایی
#رمان_رمان
دیدگاه ها (۰)

رمان مافیایی

#پارت_20آقای مافیا ♟🎲#آفاق وارد کلاس شدم و یک دور بچه هارو ر...

#پارت_17آقای مافیا ♟🎲و داخل رفتموقتی امتحان تموم شد بهم گفتن...

#پارت_16آقای مافیا♟🎲_ امم باشه معامله خوبیه+میدونمبه سمت اتا...

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

پارت ۱. استاد سخت گیر من

ادامه تکپارتی کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط