رمان مافیایی

#پارت_19
آقای مافیا ♟🎲

میخواستم فقط جیغ بکشم
خیلی خوشحال بودم

دانشگاه که تموم شد منتظر سوسن نموندم
و سریع رفتم خونه... خیلی هیجان زده بودم
و اصلا نمی تونستم صبر کنم....

فردا

بعد از دانشگاه رفتم تا یه دوشی بگیرم
که دیدم آقای موسوی بهم پیام دادن

_ سلام خانم سالاری کلاس امروزتون روز های
دوشنبه و پنجشنبه ساعت چهار لطفاًسر وقت بیاین

چشمی فرستادم و ساعت که چهار شد به
سمت اموزشگاه راه افتادم

# سامیار

با عصبانیت داشتم به سمت اموزشگاه زبان میرفتم که پدرم مجبورم کرده بود برم

اخه ی این چه وضعش بود من الان چند ترم
بود که منتظر بودم معلم خصوصی گیرم بیاد
ولی همش میگن معلم برای کلاس خصوصی ندارن

به اموزشگاه رسیدم و ماشین و پارک کردم
و بازم اون زنیکه صادقی رو دیدم با عشوه نگام کرد و گفت:

+ سلام سامیار جونم چطوری؟

_ کلاسای خصوصی خالی نشدن

+نه عشقم

_ کلاسم کدوم کلاس
و معلمش کیه

+ خب کلاس پنج خانم سالاری

_ اوکی اینم پول شهریه

+ نمی خواد سامیار جونم خودم پولتو دادم
بعدش میام خونت با هم حسابمون صاف میکنیم

چشمکی زد و من اهمیت ندادم و رفتم

سر جام نشستم و همون موقع معلم وارد کلاس شد
#رمان
#roman
#مافیایی
#mafiya
#عاشقانه
#lovely
#اسمات
#romantic
#کیپاپ
#kpop
#کیدراما
#kiderama
دیدگاه ها (۲)

#پارت_20آقای مافیا ♟🎲#آفاق وارد کلاس شدم و یک دور بچه هارو ر...

#پارت_21آقای مافیا ♟🎲و از کلاس بیرون زدم و مستقیم  پیش آقای ...

#پارت_18آقای مافیا ♟🎲و فقط ماچش کنمچون هر سوالی که اومدهدبود...

#پارت_17آقای مافیا ♟🎲و داخل رفتموقتی امتحان تموم شد بهم گفتن...

مآفیآی قرمز من

پارت ۱. استاد سخت گیر من

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط