من دلم میخواد اون موقع که صدای جفتمون از خستگی گرفته بشین

من دلم میخواد اون موقع که صدای جفتمون از خستگی گرفته بشینم کنارت
لیوانمو بغل کنم اونجوری که تو دوست داری
تو بغلم کنی اونجوری که من دوست دارم
با صدای خسته ات حرف زدنتو گوش کنم
تکون خوردن لباتو نگاه کنم
بازی کنم با رگای دستات
خیره شم به بهشت بین یقه و گردنت

دلم میخواد روی بزرگترین پله برقی دنیا وایسیم و  همدیگرو نگاه کنیم
که نترسم که میخوریم زمین
غرق شم توت...
دلم میخواد قهوه امو دوست نداشته باشم و بجاش قهوه ی نصفه خورده ی تورو دوست داشته باشم
دوست دارم دست ببرم تو موهات و راه برگشتو گم کنم
دلم میخواد تمام طول روزمو بدم و بجاش تورو اول صبح و آخر شب حس کنم کنارم...

#بنفیسیات
دیدگاه ها (۱)

فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی هیچ کم و کاستی می فه...

پاییز که میشود همه چیز زیر سر باد و باران استباد موهای او را...

حالا ما هی حرفش را می‌زنیمهی تئوری می‌بافیم هی راه‌کار نشان ...

حرﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥﮐﻪﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ؛ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ..ﻣ...

Fatima♡⛓ من نمیگم دوست دارم! اما اگه یروز به زبون آوردمش بدو...

قهوه تلخ پارت ۳۷فوجیوارا: غذا چطوره؟دازای: خوبهفوجیوارا سان ...

کیوت ولی خشن پارت ۲۳خشکت زد نمیدونستی چی بگی سرتو انداختی پا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط