از هر دو جهان انگار ، این دلشده مطرودست
از هر دو جهان انگار ، این دلشده مطرودست
راه پس و پیش دل ، ممنوعه و مسدود
بگذشتم از این دنیا ، از خوب و بدش یک جا
با این همه از مَکرش، این خسته نیاسودست
می سوزم و می سازم ، از فتنه ی این گردون
از شعله ی اندوهم ، بر چشم فلک دودست
از دیده ی من رفتی ، امّا نروی از یاد
در حافظه ی زخمم ، تصویر تو مشهود ست
از زخم و نمک پرسید ، آن پیکرِ تا خورده
از این همه بی رحمی ، بهر چه کسی سودست؟!
گفتند چه غیر از این ، حاصل به دل مسکین
هر کس که بُتی سنگین، معبودش و مقصودش
کو راه گریزی از ، آوار هجوم درد
دل باز به دست خود ، بیچاره و نابودست
هان! شِکوِه مکن ای جان ، لب میگزَدَت دندان
تا هست چنین هست و تا بود ؛ چنان بودست
راه پس و پیش دل ، ممنوعه و مسدود
بگذشتم از این دنیا ، از خوب و بدش یک جا
با این همه از مَکرش، این خسته نیاسودست
می سوزم و می سازم ، از فتنه ی این گردون
از شعله ی اندوهم ، بر چشم فلک دودست
از دیده ی من رفتی ، امّا نروی از یاد
در حافظه ی زخمم ، تصویر تو مشهود ست
از زخم و نمک پرسید ، آن پیکرِ تا خورده
از این همه بی رحمی ، بهر چه کسی سودست؟!
گفتند چه غیر از این ، حاصل به دل مسکین
هر کس که بُتی سنگین، معبودش و مقصودش
کو راه گریزی از ، آوار هجوم درد
دل باز به دست خود ، بیچاره و نابودست
هان! شِکوِه مکن ای جان ، لب میگزَدَت دندان
تا هست چنین هست و تا بود ؛ چنان بودست
۳.۹k
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.