→ رویای شیرین من ←
→ رویای شیرین من ←
Part 11
با لبخند داشت به به تویی که داشتی با تموم لذت غذات رو میخوردم نگاه میکردم
ا/ت : این یکی از خوشمزه ترین چیزاییه که به عمرم خوردم
هیونجین : خوشحالم که خوشت امده
ا/ت : تو چرا نمی خوری؟
هیونجین : من گشنم نیست
ا/ت : یا لطفا فقط یک ذره بیا امتحان کن
تیکه ای از کیمباپی که جلوش بود رو برداشت و رو به روم گرفت
ا/ت : بیا امتحان کن
هیونجین : وای خدا واقعا خیلی خوبه!
ا/ت : نوش جونت
.
هیونجین : به نظرت معروف بودن خوبه ؟
ا/ت : اره چرا باید بد باشه ، همیشه یک عالمه طرفدار داری که حاضرن برات هر کاری نکنن و همیشه هواتو دارن، به نظرت این بده؟
هیونجین : نه.... ولی تو فقط داری نکته های مثبتش رو می بینی.... میدونی..... کسی مثل من اون قدر که تو ارامش داری ارامش نداره ، هر جایی که بری همه می خوان باهات عکس بگیرن همه میوفتن دنبالت و خب خیلیا هم هستن که خیلی وقتا حرفای عجیبی درباره می زنن، حتی یه ادم می تونه با درست کردن یه شایعه کوچک که هیچ سندی راجبش نیست زندگی منو نابود کنه
اولش واقعا حس خوبی داشت ، اما الان دیگه اونقدرم خوب نیست، بیشتر ترسناکه......
ا/ت : تا به حال از اون طرف بهش نگاه نکرده بودم
هیونجین : فکر کنیم رسیدیم
ا/ت : او اره، اره ممنونم که اومدی پیشم و منو بیرون بردی
هیونجین : نه من ازت ممنونم
ا/ت : برای چی؟
هیونجین : چون که باهام مثل یه ادم عادی رفتار کردی
و قبول کردی که باهام بیای بیرون
ا/ت : کاری نکردم که
و سرش رو گرفت پایین
هیونجین : امیدوارم به زودی دوباره ببینمت
ا/ت : منم همین طور ، فعلا
.
ویو ا/ت
.
همین طور که به خیابون های خالی از هیچ ادمی نگاه می کردکردم و با فکر کردن خودم رو مشغول نگه داشتم
چیزی رو روی زمین دیدم که داشت برق می زد
به سمتش رفتم
یه گردن بند که روی اون کلمه H حک شده بود
برای چند لحظه بهش نگاه کردم
یعنی ممکنه مال هیونجین باشه؟
اون رو داخل جیبم گذاشتم و به داخل خونه رفتم
.
.
.
.
https://splus.ir/ssora
بچه ها این کانال سروش منه خودشحال میشم یه سر بهش بزنید(:
Part 11
با لبخند داشت به به تویی که داشتی با تموم لذت غذات رو میخوردم نگاه میکردم
ا/ت : این یکی از خوشمزه ترین چیزاییه که به عمرم خوردم
هیونجین : خوشحالم که خوشت امده
ا/ت : تو چرا نمی خوری؟
هیونجین : من گشنم نیست
ا/ت : یا لطفا فقط یک ذره بیا امتحان کن
تیکه ای از کیمباپی که جلوش بود رو برداشت و رو به روم گرفت
ا/ت : بیا امتحان کن
هیونجین : وای خدا واقعا خیلی خوبه!
ا/ت : نوش جونت
.
هیونجین : به نظرت معروف بودن خوبه ؟
ا/ت : اره چرا باید بد باشه ، همیشه یک عالمه طرفدار داری که حاضرن برات هر کاری نکنن و همیشه هواتو دارن، به نظرت این بده؟
هیونجین : نه.... ولی تو فقط داری نکته های مثبتش رو می بینی.... میدونی..... کسی مثل من اون قدر که تو ارامش داری ارامش نداره ، هر جایی که بری همه می خوان باهات عکس بگیرن همه میوفتن دنبالت و خب خیلیا هم هستن که خیلی وقتا حرفای عجیبی درباره می زنن، حتی یه ادم می تونه با درست کردن یه شایعه کوچک که هیچ سندی راجبش نیست زندگی منو نابود کنه
اولش واقعا حس خوبی داشت ، اما الان دیگه اونقدرم خوب نیست، بیشتر ترسناکه......
ا/ت : تا به حال از اون طرف بهش نگاه نکرده بودم
هیونجین : فکر کنیم رسیدیم
ا/ت : او اره، اره ممنونم که اومدی پیشم و منو بیرون بردی
هیونجین : نه من ازت ممنونم
ا/ت : برای چی؟
هیونجین : چون که باهام مثل یه ادم عادی رفتار کردی
و قبول کردی که باهام بیای بیرون
ا/ت : کاری نکردم که
و سرش رو گرفت پایین
هیونجین : امیدوارم به زودی دوباره ببینمت
ا/ت : منم همین طور ، فعلا
.
ویو ا/ت
.
همین طور که به خیابون های خالی از هیچ ادمی نگاه می کردکردم و با فکر کردن خودم رو مشغول نگه داشتم
چیزی رو روی زمین دیدم که داشت برق می زد
به سمتش رفتم
یه گردن بند که روی اون کلمه H حک شده بود
برای چند لحظه بهش نگاه کردم
یعنی ممکنه مال هیونجین باشه؟
اون رو داخل جیبم گذاشتم و به داخل خونه رفتم
.
.
.
.
https://splus.ir/ssora
بچه ها این کانال سروش منه خودشحال میشم یه سر بهش بزنید(:
۲۶۸
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.