صدایم آتش گرفته است

صدایم آتش گرفته است،
واژه‌هایم پیش از آنکه کسی‌شان بشنود،
خاکستر می‌شوند
و تکلیف زیبایی تورا بعد از این
هیچ ماهی روشن نمی‌کند

صدایم را
بلند می‌کنم و روی شهر می‌پاشم
که باز رعشه بیفتد به دست نقاشم
مرا کنار خودم لال و بی‌زبان بکشد
خودم سکوت و خودم حرف
با خودم باشم

صدایم را از تمام سطرهایم پس بگیر
جایی پشت دندان‌هایم قفل کن
و کلیدش را
از تمام پنجره‌های شهر، بیرون بینداز
زیباییِ تو رازی‌ست
که میان همین سطرها پنهان می‌کنم
و در سکوت
دلم را آتش میزنم
بگذار با آخرین سطر شعرم
تو هم مثل ماه
تمام شوی



#لیلاکردبچه
دیدگاه ها (۱۰)

یک روز عاقبت همه چیز را سر جایش خواهم گذاشت...چشمانت را جای ...

بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌امهمچو نسیم از این چمن پای...

زندگی بی تو پر از غم شدنش حتمی بودبا تو اما  غم من کم شدنش ح...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط