صدایم آتش گرفته است،
صدایم آتش گرفته است،
واژههایم پیش از آنکه کسیشان بشنود،
خاکستر میشوند
و تکلیف زیبایی تورا بعد از این
هیچ ماهی روشن نمیکند
صدایم را
بلند میکنم و روی شهر میپاشم
که باز رعشه بیفتد به دست نقاشم
مرا کنار خودم لال و بیزبان بکشد
خودم سکوت و خودم حرف
با خودم باشم
صدایم را از تمام سطرهایم پس بگیر
جایی پشت دندانهایم قفل کن
و کلیدش را
از تمام پنجرههای شهر، بیرون بینداز
زیباییِ تو رازیست
که میان همین سطرها پنهان میکنم
و در سکوت
دلم را آتش میزنم
بگذار با آخرین سطر شعرم
تو هم مثل ماه
تمام شوی
#لیلاکردبچه
واژههایم پیش از آنکه کسیشان بشنود،
خاکستر میشوند
و تکلیف زیبایی تورا بعد از این
هیچ ماهی روشن نمیکند
صدایم را
بلند میکنم و روی شهر میپاشم
که باز رعشه بیفتد به دست نقاشم
مرا کنار خودم لال و بیزبان بکشد
خودم سکوت و خودم حرف
با خودم باشم
صدایم را از تمام سطرهایم پس بگیر
جایی پشت دندانهایم قفل کن
و کلیدش را
از تمام پنجرههای شهر، بیرون بینداز
زیباییِ تو رازیست
که میان همین سطرها پنهان میکنم
و در سکوت
دلم را آتش میزنم
بگذار با آخرین سطر شعرم
تو هم مثل ماه
تمام شوی
#لیلاکردبچه
۸۹۸
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.