از عشق چه می ماند بعد از تب تنهایی
از عشق چه میماند بعد از تب تنهایی
شاید قفسِ تنگی شاید شب تنهایی
.
یا خاطرهای غمگین از هلهلهی مرغان
یا بغض گلوگیری از مکتب تنهایی
.
از عشق چه میماند بیبوسه و بیآغوش
مرگ است بهای عشق در مذهب تنهایی
.
از عشق چه میماند جز شعر و غزل بازی
شاه غزلی باشی با منصب تنهایی
.
وقتی که تو خشکیدی باغ و غزلی هم نیست
روزی که تو میمانی با عقرب تنهایی
.
مجنونم و در دنیا سرمایهی من هیچ است
جز بوسهی طولانی جز کوکب تنهایی
شاید قفسِ تنگی شاید شب تنهایی
.
یا خاطرهای غمگین از هلهلهی مرغان
یا بغض گلوگیری از مکتب تنهایی
.
از عشق چه میماند بیبوسه و بیآغوش
مرگ است بهای عشق در مذهب تنهایی
.
از عشق چه میماند جز شعر و غزل بازی
شاه غزلی باشی با منصب تنهایی
.
وقتی که تو خشکیدی باغ و غزلی هم نیست
روزی که تو میمانی با عقرب تنهایی
.
مجنونم و در دنیا سرمایهی من هیچ است
جز بوسهی طولانی جز کوکب تنهایی
۳۱۸
۲۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.