رمان شب مافیایی👽
رمان شب مافیایی👽
😈پارت هشتم😈
_ تو باید بری همین که گفتم
_ نمیرم من هیچ جا نمیرم هر کاری هم کنی هیچ چیز بینمون تغییر نمیکنه😭😭😭
_ لونا من نامزدی مونه میتونم باهات بهم بزنم فقط نمیخوام اسیب ببینی فقط برو
عصبی بودم هنوز بک و دوست داشتم نمیتونستم ترکش کنم
_ من هنوز نامزدها بک تو نمیتونی باهام این کار و کنی
اشکام و با استین خودم پاک کردم و از خونه زدم بیرون
با تمام قدرت میدونیم بک تا یه جاهایی دنبالم کردم ولی بعد گمم کردم
قدمتم و اروم کردم سرم پایین بود و داشتم گریه میکردم که یکدفعه با سر خوردم به یه چیز سفت
سرمو اوردم بالا که دیدم یه پسره اس که ماسک داره و نمیتونستم خوب بفهمم کیه
_ ببخشید
دوباره امدم راهمو ادامه بدم که با زوم توسط اون پسره گرفته شد
* تو باید با من بیای
_ شما کی هستید؟
* به وقتش میفهمی
دستم و از تو دستش ازاد کردم و اشکام و پاک کردم
شاید اون دزد باشه
_ من باهات هیچ جا نمیام تا نگی کی هستی
* یا میای یا مجبور میشم به زور ببرمت
_ نمیامممممم
روی حرفم تکید کردم که پسره کمرمو گرفت و منو رو شونش گزاشت
_ بزارم زمین..... گفتم بزار منو زمین
با مشت میزدم به پشتش ولی چیزی نمیگفت
منو سوار یه ماشین فراری کرد میخواستم فرار کنم ولی یکی دیگه روی صندلی کناری بود
پسر دیگه هم کنارم نشست
رسما بین دوتا پسر گیر افتاده بودم ولی نمیدونستم چکار کنم
الایک و کامنت یادتون نره😘
😈پارت هشتم😈
_ تو باید بری همین که گفتم
_ نمیرم من هیچ جا نمیرم هر کاری هم کنی هیچ چیز بینمون تغییر نمیکنه😭😭😭
_ لونا من نامزدی مونه میتونم باهات بهم بزنم فقط نمیخوام اسیب ببینی فقط برو
عصبی بودم هنوز بک و دوست داشتم نمیتونستم ترکش کنم
_ من هنوز نامزدها بک تو نمیتونی باهام این کار و کنی
اشکام و با استین خودم پاک کردم و از خونه زدم بیرون
با تمام قدرت میدونیم بک تا یه جاهایی دنبالم کردم ولی بعد گمم کردم
قدمتم و اروم کردم سرم پایین بود و داشتم گریه میکردم که یکدفعه با سر خوردم به یه چیز سفت
سرمو اوردم بالا که دیدم یه پسره اس که ماسک داره و نمیتونستم خوب بفهمم کیه
_ ببخشید
دوباره امدم راهمو ادامه بدم که با زوم توسط اون پسره گرفته شد
* تو باید با من بیای
_ شما کی هستید؟
* به وقتش میفهمی
دستم و از تو دستش ازاد کردم و اشکام و پاک کردم
شاید اون دزد باشه
_ من باهات هیچ جا نمیام تا نگی کی هستی
* یا میای یا مجبور میشم به زور ببرمت
_ نمیامممممم
روی حرفم تکید کردم که پسره کمرمو گرفت و منو رو شونش گزاشت
_ بزارم زمین..... گفتم بزار منو زمین
با مشت میزدم به پشتش ولی چیزی نمیگفت
منو سوار یه ماشین فراری کرد میخواستم فرار کنم ولی یکی دیگه روی صندلی کناری بود
پسر دیگه هم کنارم نشست
رسما بین دوتا پسر گیر افتاده بودم ولی نمیدونستم چکار کنم
الایک و کامنت یادتون نره😘
۶.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.