ازدواج اجباری

ازدواج اجباری
part_14
دیدم که توی اتاق جونکوک روی تختش بودم و جونکوک هم لخ.ت کنارم خواب بود شکه شدم سریع اومدم از روی تخت بلند شم که جئنکوک دستمو کشید و افتادم توی بقلش محکم بقلم کرد
ا.ت:میخوام برم آب بخورم
جونکوک:بعدا هم میتونی بری آب بخوری
ا.ت:ولی من الان تشنمه
جونکوک:خیلی خوب باشه
سرشو آورد جلوم و لباش رو روی لبام گذاشت و بوسم کرد منم خوشک شوده بودم که چیکار کنم
باهاش هم کاری کردم بعد یه میل دستمو ول کرد و گذاشت که برم منم رفتم طرف آشپزخونه لیوان رو گرفتم روی زمین خیس بود سر خوردم و افتادم لیوان هم شکست جیغ زدم جونکوک سریع اومد طرفم و برآید استایل بقلم کرد و منو برد توی اتاقش گذاشتم روی تختش
جونکوک:کجات درد میکنه؟؟
ا.ت: کمرم خیلی درد میکنه
جونکوک از پشت یکم لباسم رو داد بالا و کمرم رو دید پر کبودی بود کرم آورد و زد که چشمش افتاد به تاتوی روی کمرم
جونکوک:ببینم این چیه دیگع تو این تتو رو زدی؟؟
ا.ت:ولش کن چیز خواسی نیس
جونکوک:چیمیگی خیلی هم مهمه از کی این تتو رو داری هاا؟؟چند سالته بود؟؟؟!!
ا.ت:جونکوک نمیخوام دوباره درباره اون موضوع با کسی حرف بزنم ولش کن من خوبم
جونکوک:داقعا چرا تو باید چنین تتویی داشته باشی
ا.ت:ولی کن بعدا بهت میگم ول کن (باداد)
جونکوک:(باداد)خوب بگو از کی این تتو رو داری بگو بعدش من قول میدم بس کنم
ا.ت:خیلی خوب باشه من این تتو رو از 5سال پیش دارم فهمیدی راحت شدی
جونکوک:5سال پیش جدی میگی یعنی چی کی باهات این کارو کرد هااا
ا.ت:بس کن جونکوک بسه
جونکوک:خب بس پگو چند سالته بودد
ا.ت:بگم بدتر میکنی
جونکوک:بگووو نمیکنم بگووو
ا.ت:باشع 17سالم بود که این اتفاق برام افتاد اونم کار همون عموم بوده اما تهدیدم کرد اگر به کسی بگم بابام رو از کار اخراج میکنه و مامانم رو میکشه منم 3سال بعدش بدون اینکا کسی بفهمه این تتو رو زدم خواهش میکنم به کسی نگو
جونکوک:چرا زود تر نگفتی هااا آدرس خونه‌ی عموت رو بده خودم می دونم چیکارش کنم
ا.ت:اما جونکو......ک
جونکوک:(داد بلند)اما چی هااا
ا.ت:بس کن ولم کن بزار برم اهه
جونکوک ؛اما.......
دیدگاه ها (۷)

ازدواج اجباریpart_15اما خوب چرا باید این کارو بونه باهاتا.ت...

ازدواج اجباریpart_16لباسشو در آورد و پرید روی تخت بقلم کردو ...

ازدواج اجباری part _13اومد و از کنارمون رد شد شیشه یه ماشین ...

بچه ها اگر میخواید میتونم براتون سناریو هم بزارم فقط کامنت ک...

تتو آرتیست دوست داشتنی منپارت آخراز زبان ا/ت:راستش دو دل بود...

وقتی با یک لباس باز می‌خوای بری مهمونی تک پارتی

اگه ببینن با کسی دعوا کردی و لت و پارشون کردی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط