Our love letter ❤️🪄
Our love letter ❤️🪄
Part14
(پرش داخل خونه مادر بزرگ ا.ت)
ویو ا.ت
وقتی رفتم داخل و مادر بزرگ رو دیدم اون خیلی خوشحال شد و امد سمتم و بغلم کرد من هم یه لبخند کوچیک زدم و روم رو برگردوندم که جونگ سوک رو دیدم و یه لبخند منحرفانه بهم میزد ازش بدم اومد و دوست نداشتم پیشش باشم
علامت جونگ سوک:¥
علامت مادر بزرگ:§
¥:سلام همسر آیندم
+:دهنتو ببند
§:این چه حرفیه که به جونگ سوک میزنی قراره باهم ازدواج کنید
+:ولی هنوز ازدواج نکردیم و منم دوست ندارم بکنیم اون پسر هوله من دوستش ندا..
(که مادر بزرگ نذاشت حرفش تموم بشه و یه سیلی زد تو گوش ا.ت)
§:دختره هرزه
~:مادر بزرگ این چه حرفیه که میزنید ا.ت که کاری نکرده
¥:کاری نکرده؟بهم گفت هول باید تنبیه بشه
~:راست گفت چون لیاقتت همین حرفه(دست ا.ت رو میگیره و میرن تو حیاط)
+:ببخشید داداش بخاطر من....
~:این چه حرفیه... ا.ت دوست داری با جونگ سوک ازدواج کنی؟
+:معلومه که نه از همون اول هم بهت گفتم که یکی دیگه رو دوست دارم
~:ببخشید که نمیتونم کاری کنم ولی بهت قول میدم که ندارم یه تار مو ازت کم بشه
+:اشکال نداره بکهیون....
§:چیه چیشده یهویی رفتین تو حیاط
~:هیچی نشده مادر بزرگ فقط با ا.ت یه حرفی داشتم
§:بیاین ناهار بخورین وگرنه سرد میشه
+ ~:باشه مادر بزرگ
(ویو ا.ت)
رفتیم ناهار بخوریم بکهیون زودتر از من نشست و خواستم برم پیشش بشینم که یهو مادر بزرگ اونجا نشست و من مجبور شدم برم پیش جونگ سوک بشینم که یهو بکهیون اومد و جاش رو با من عوض کنه که یهو مادر بزرگ بهش گفت همونجا بشینه و مجبور شد برگرده سرجاش بشینه و منم بخاطر مغرور بودنم گفتم:...
+:من خسته ام میخوام برم کمی بخوابم
§:پس جونگ سوک برو اتاق رو به ا.ت نشون بده
¥:باشه مادر بزرگ
+:خودم راهو بلدم
§:جونگ سوک غذاشو خورده اتاق تو و جونگ سوک هم یکیه پس باهم برید
+:حس میکنم یکم گشنمه پس میمونم اینجا و غذا میخورم
¥:اتفاقا منم یکم گشنمه پس میمونم اینجا و غذا میخورم بعد باهم میریم اتاق
+:ذهنش: وای خدا چقدر رو مخخ
#ادته
#هوپی
Part14
(پرش داخل خونه مادر بزرگ ا.ت)
ویو ا.ت
وقتی رفتم داخل و مادر بزرگ رو دیدم اون خیلی خوشحال شد و امد سمتم و بغلم کرد من هم یه لبخند کوچیک زدم و روم رو برگردوندم که جونگ سوک رو دیدم و یه لبخند منحرفانه بهم میزد ازش بدم اومد و دوست نداشتم پیشش باشم
علامت جونگ سوک:¥
علامت مادر بزرگ:§
¥:سلام همسر آیندم
+:دهنتو ببند
§:این چه حرفیه که به جونگ سوک میزنی قراره باهم ازدواج کنید
+:ولی هنوز ازدواج نکردیم و منم دوست ندارم بکنیم اون پسر هوله من دوستش ندا..
(که مادر بزرگ نذاشت حرفش تموم بشه و یه سیلی زد تو گوش ا.ت)
§:دختره هرزه
~:مادر بزرگ این چه حرفیه که میزنید ا.ت که کاری نکرده
¥:کاری نکرده؟بهم گفت هول باید تنبیه بشه
~:راست گفت چون لیاقتت همین حرفه(دست ا.ت رو میگیره و میرن تو حیاط)
+:ببخشید داداش بخاطر من....
~:این چه حرفیه... ا.ت دوست داری با جونگ سوک ازدواج کنی؟
+:معلومه که نه از همون اول هم بهت گفتم که یکی دیگه رو دوست دارم
~:ببخشید که نمیتونم کاری کنم ولی بهت قول میدم که ندارم یه تار مو ازت کم بشه
+:اشکال نداره بکهیون....
§:چیه چیشده یهویی رفتین تو حیاط
~:هیچی نشده مادر بزرگ فقط با ا.ت یه حرفی داشتم
§:بیاین ناهار بخورین وگرنه سرد میشه
+ ~:باشه مادر بزرگ
(ویو ا.ت)
رفتیم ناهار بخوریم بکهیون زودتر از من نشست و خواستم برم پیشش بشینم که یهو مادر بزرگ اونجا نشست و من مجبور شدم برم پیش جونگ سوک بشینم که یهو بکهیون اومد و جاش رو با من عوض کنه که یهو مادر بزرگ بهش گفت همونجا بشینه و مجبور شد برگرده سرجاش بشینه و منم بخاطر مغرور بودنم گفتم:...
+:من خسته ام میخوام برم کمی بخوابم
§:پس جونگ سوک برو اتاق رو به ا.ت نشون بده
¥:باشه مادر بزرگ
+:خودم راهو بلدم
§:جونگ سوک غذاشو خورده اتاق تو و جونگ سوک هم یکیه پس باهم برید
+:حس میکنم یکم گشنمه پس میمونم اینجا و غذا میخورم
¥:اتفاقا منم یکم گشنمه پس میمونم اینجا و غذا میخورم بعد باهم میریم اتاق
+:ذهنش: وای خدا چقدر رو مخخ
#ادته
#هوپی
۴.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.