مافیاهای نیمه شب
مافیاهای نیمه شب
part:13
ویو تهیونگ
رفتم اتاقم و وسایل خیلی ضروریو جم کردم و بعدش تمام وسایل مورد نیازمونو ت ون گذاشتیم بخاطر هوای سرد منو ا.ت پالتو پوشیدع بودیم دستشو گرفتم و سوار ون شدیم با سرعت حرکت میکرد
+تهیونگ چیشیدع?
_هیچی
+ینی چی هیچی با عجلع میای خونع بعدش میگی...
_بسه (داد)
ک ساکت شد
_دلیلی نمی بینم ک بت توضیح بدم (لحن جدی)
سرشو انداخ پایین و ب کف ماشین زل زدع بود
[پرش زمانی ت شرکت قبل اومدن ب خونع]
تق تق
_بلع؟
در باز شد و بادیگاردم با عجلع اومد ت
_چیشدع؟
×خبر بد قربان پلیسا خونتونو پیدا کردن
_چی؟
خیلی جاخوردم ت دلم بشون نیش خن زدم و گفتم بالاخره بعد 5 سال فمیدن کجا زندگی میکنم بادیگاردم همع چیو بم توضیح داد
شانس آوردع بدم ک عمارت اصلیمو (ینی خونع اصلیش ک ت خابمونم نمی بینیمش😂😖)
نمی دونن اون خونع محل استراحتم بود (منظور خونع ای ک داشتن ازش میرفتن)
ک البتع زیاد برام مهم نی و بعدا میتونم ی کاریش بکنم داشتم تند وسایلمو جم میکردم ک برم خونع همین طور ک مشغول جم کردن ورقع ها بودم
_همع خدمتکارا و آدمای ضعیفی ک ت اون عمارت کار میکنن رو بکشین بدون اینک کسی بفهمع
(عع پسرم در این حد بی رحم؟)
×بلع قربان
_برای ا.ت محافظ تهیع کن
×چش
با بیشترین سرعت ب سمت عمارت کوچیکم رفتم
(عمارت برا ت کوچیع اما برا ما حتی ت خابمونم نمی بینیم😂)
و دستور دادم ی چن تا ون آمادع کنن
[پایان فلش بک]
پارت بعد ی چن دیقیع دیه😥😂
part:13
ویو تهیونگ
رفتم اتاقم و وسایل خیلی ضروریو جم کردم و بعدش تمام وسایل مورد نیازمونو ت ون گذاشتیم بخاطر هوای سرد منو ا.ت پالتو پوشیدع بودیم دستشو گرفتم و سوار ون شدیم با سرعت حرکت میکرد
+تهیونگ چیشیدع?
_هیچی
+ینی چی هیچی با عجلع میای خونع بعدش میگی...
_بسه (داد)
ک ساکت شد
_دلیلی نمی بینم ک بت توضیح بدم (لحن جدی)
سرشو انداخ پایین و ب کف ماشین زل زدع بود
[پرش زمانی ت شرکت قبل اومدن ب خونع]
تق تق
_بلع؟
در باز شد و بادیگاردم با عجلع اومد ت
_چیشدع؟
×خبر بد قربان پلیسا خونتونو پیدا کردن
_چی؟
خیلی جاخوردم ت دلم بشون نیش خن زدم و گفتم بالاخره بعد 5 سال فمیدن کجا زندگی میکنم بادیگاردم همع چیو بم توضیح داد
شانس آوردع بدم ک عمارت اصلیمو (ینی خونع اصلیش ک ت خابمونم نمی بینیمش😂😖)
نمی دونن اون خونع محل استراحتم بود (منظور خونع ای ک داشتن ازش میرفتن)
ک البتع زیاد برام مهم نی و بعدا میتونم ی کاریش بکنم داشتم تند وسایلمو جم میکردم ک برم خونع همین طور ک مشغول جم کردن ورقع ها بودم
_همع خدمتکارا و آدمای ضعیفی ک ت اون عمارت کار میکنن رو بکشین بدون اینک کسی بفهمع
(عع پسرم در این حد بی رحم؟)
×بلع قربان
_برای ا.ت محافظ تهیع کن
×چش
با بیشترین سرعت ب سمت عمارت کوچیکم رفتم
(عمارت برا ت کوچیع اما برا ما حتی ت خابمونم نمی بینیم😂)
و دستور دادم ی چن تا ون آمادع کنن
[پایان فلش بک]
پارت بعد ی چن دیقیع دیه😥😂
۶.۱k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.