مافیاهای نیمه شب
مافیاهای نیمه شب
part:14
ویو تهیونگ
ساعت 12 شب بود ا.ت تو بغلم خابیدع بود (اون بغل ن منحرفا) ب سرش ک رو شونم بود نگا کردم صدای نفساشو میشنیدم با دستم ک دور شونش بود سرشو نوازش کردم دیگ چیزی نموندع بود ب مقصد
رسیدیم و ا.تو براید استایل بغل کردم بردم عمارت
عمارتم 4 کیلو متر از شهر دور بود
ا.تو تو اتاق گذاشتم و پتو رو کشیدم روش تا سردش نشع
×قربان
_بلع؟
×همع چیز آمادس
_خیلی خب
[فردا]
ویو ا.ت
بیدار شدم دیدم روزعه توی اتاقی بودم ک حتی خوابشم نمی دیدم این اتاق از اون اتاقی ک توش بودم بزرگتر و قشنگتر بود بلند شدم ک یهو پام پیچ خورد جیغ زدم لعنتی همون پای چپم ک تیر خوردع بود دوبارع آسیب دید نمد تهیونگ از کجا پیداش شد(از خداتم باشع عنتر)ب زخمم نگا کردم و با عصبانیت گف
_ت نمیتونی ی روز آسیب نبینی؟ نمی گی زخمت عفونت میکنع؟
+مث اینک ت بودی بم شلیک کردی(با داد)
ساکت شد ک تلفنش زنگ خورد
_بلع؟باشع میام
تلفنشو ک قطع کرد
_من میرم شاید دیر بیام
و رف
+هعی صب کن
برگش عقب و روشو سمتم چرخون
_مگ نگفتم اگ بگی
پریدم وسط حرفش
+باشع ببخشید از دهنم پرید
_چی میخای؟
+ما الان کجاییم؟
ی نیش خن زد و گف
_جایی ک عقل شیطان هم قد نمیدع
و رف یا خدا این چی میگع؟
*دوساعت بعد*
رفتم کتابخونع حوصلم ب چوخ رفتع بود در رو ک باز کردم واو خدا عر این جا عمارتع یا قصر؟ (عمارت اصلیش نیس این جا)
رفتم ی کتاب گرفتم نشستم و مث خر محو داستانش شدم
ویو تهیونگ
با سرعت برگشتم عمارتم فرستادم سراغ ا.ت تا....
پارت بعد ی چن دیقع دیه😥
ببینین چ ادمین خوبیم ت ی ساعت ک هنو نشدع دارم 17 پارتو تایپ میکنم
part:14
ویو تهیونگ
ساعت 12 شب بود ا.ت تو بغلم خابیدع بود (اون بغل ن منحرفا) ب سرش ک رو شونم بود نگا کردم صدای نفساشو میشنیدم با دستم ک دور شونش بود سرشو نوازش کردم دیگ چیزی نموندع بود ب مقصد
رسیدیم و ا.تو براید استایل بغل کردم بردم عمارت
عمارتم 4 کیلو متر از شهر دور بود
ا.تو تو اتاق گذاشتم و پتو رو کشیدم روش تا سردش نشع
×قربان
_بلع؟
×همع چیز آمادس
_خیلی خب
[فردا]
ویو ا.ت
بیدار شدم دیدم روزعه توی اتاقی بودم ک حتی خوابشم نمی دیدم این اتاق از اون اتاقی ک توش بودم بزرگتر و قشنگتر بود بلند شدم ک یهو پام پیچ خورد جیغ زدم لعنتی همون پای چپم ک تیر خوردع بود دوبارع آسیب دید نمد تهیونگ از کجا پیداش شد(از خداتم باشع عنتر)ب زخمم نگا کردم و با عصبانیت گف
_ت نمیتونی ی روز آسیب نبینی؟ نمی گی زخمت عفونت میکنع؟
+مث اینک ت بودی بم شلیک کردی(با داد)
ساکت شد ک تلفنش زنگ خورد
_بلع؟باشع میام
تلفنشو ک قطع کرد
_من میرم شاید دیر بیام
و رف
+هعی صب کن
برگش عقب و روشو سمتم چرخون
_مگ نگفتم اگ بگی
پریدم وسط حرفش
+باشع ببخشید از دهنم پرید
_چی میخای؟
+ما الان کجاییم؟
ی نیش خن زد و گف
_جایی ک عقل شیطان هم قد نمیدع
و رف یا خدا این چی میگع؟
*دوساعت بعد*
رفتم کتابخونع حوصلم ب چوخ رفتع بود در رو ک باز کردم واو خدا عر این جا عمارتع یا قصر؟ (عمارت اصلیش نیس این جا)
رفتم ی کتاب گرفتم نشستم و مث خر محو داستانش شدم
ویو تهیونگ
با سرعت برگشتم عمارتم فرستادم سراغ ا.ت تا....
پارت بعد ی چن دیقع دیه😥
ببینین چ ادمین خوبیم ت ی ساعت ک هنو نشدع دارم 17 پارتو تایپ میکنم
۸.۴k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.