وقتی برای اولین بار می بینیدش
پارت ۱۳
بعد از خوردن بستنی اومدم بیرون داشتم قدم میزدم و به حرف های رییس فکر میکردم تا اینکه یکی دستم رو گرفت و با دستش دهنم رو گرفت برگشتم پشت صورتش واضع نبود صورتش رو پوشنده بود دستمال روی صورتش رو برداشت و گفت
دستمو از صورتت بر میدارم ولی به شرطی که جیق نزنی منم با تکون دادن سرم گفتم باشه
دستش رو برداشت و گفتم
ا/ت : تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی چرا صورتت رو پوشندی
تهیونگ : اومدم تو رو ببینم . صورتم رو پوشندم چون طرفدارا منم نشناسن
ا/ت : آها باشه چرا میخواستی منو ببینی
تهیونگ : شنیدم میخوای پیش ما کار کنی
ا/ت : آره درست شنیدی
یه طرفدار : اون کیم تهیونگ نیست (خطاب به دوستش)
دوستش : اره خودشه آقای کیم تهیونگ
ا/ت : تهیونگ فورا دستم رو گرفتم و دویید من داشتم باهاش باهاش راه میرفتم که پاهام به یه سنگ گیر کرده داشتم می افتادم که تهیونگ منو گرفت طرفدارا داشتن ما رو دنبال میکردن پاهای من پیچ خورده بود و درد میکرد تهیونگ منو بغلش گرفت و دویید گفت حالت خوبه گفتم
ا/ت : تهیونگ منو بذار زمین خودم میتونم راه برم ( آره تو رو جون عمت ) گفت
تهیونگ : نه مگه پاهات پیچ نخورده نمیتونی راه بری درد میگیره
ا/ت : آره پیچ خورده ولی تهیونگ نذاشت حرفم رو تموم کنم که....
************************************************************************************
امیدوارم دوست داشته باشید 💜💜
لایک یادت نره کیوتم ❤❤❤
بعد از خوردن بستنی اومدم بیرون داشتم قدم میزدم و به حرف های رییس فکر میکردم تا اینکه یکی دستم رو گرفت و با دستش دهنم رو گرفت برگشتم پشت صورتش واضع نبود صورتش رو پوشنده بود دستمال روی صورتش رو برداشت و گفت
دستمو از صورتت بر میدارم ولی به شرطی که جیق نزنی منم با تکون دادن سرم گفتم باشه
دستش رو برداشت و گفتم
ا/ت : تهیونگ تو اینجا چیکار میکنی چرا صورتت رو پوشندی
تهیونگ : اومدم تو رو ببینم . صورتم رو پوشندم چون طرفدارا منم نشناسن
ا/ت : آها باشه چرا میخواستی منو ببینی
تهیونگ : شنیدم میخوای پیش ما کار کنی
ا/ت : آره درست شنیدی
یه طرفدار : اون کیم تهیونگ نیست (خطاب به دوستش)
دوستش : اره خودشه آقای کیم تهیونگ
ا/ت : تهیونگ فورا دستم رو گرفتم و دویید من داشتم باهاش باهاش راه میرفتم که پاهام به یه سنگ گیر کرده داشتم می افتادم که تهیونگ منو گرفت طرفدارا داشتن ما رو دنبال میکردن پاهای من پیچ خورده بود و درد میکرد تهیونگ منو بغلش گرفت و دویید گفت حالت خوبه گفتم
ا/ت : تهیونگ منو بذار زمین خودم میتونم راه برم ( آره تو رو جون عمت ) گفت
تهیونگ : نه مگه پاهات پیچ نخورده نمیتونی راه بری درد میگیره
ا/ت : آره پیچ خورده ولی تهیونگ نذاشت حرفم رو تموم کنم که....
************************************************************************************
امیدوارم دوست داشته باشید 💜💜
لایک یادت نره کیوتم ❤❤❤
۴.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.