شوهر دو روزه پارت۵۸

تهیونگ: برام درباره ی همکارت، فلوریا تحقیق کن!
از حرفم تعجب کرد ولی سریع گفت: زن خوبیه! خیلی قابل اعتماده! اره اره...

چشمامو ریز کردم: مطمئنی؟

خندید و گفت: اره مطمئن باش!!

چند ساعت بعد...
# ا . ت

گوشیم زنگ خورد...خالم بود!

ا. ت: الو
خاله: سلام قشنگم!
ا. ت: سلام خاله حالت خوبه؟
خاله: اره عزیزم تو خوبی؟
ا. ت: اره من خوبم چیزی شده؟
خاله:فردا بیا خونمون، باشه؟
ا. ت: فردا؟ خونتون؟
خاله: اره قشنگم بیا، تازه وومین هم هست!
ا. ت: امم...باشه خاله حتما میام😊

قطع کردم.
تهیونگ: کی بود؟

نشنیدم چی گفت...درحال فکر فکر کردم به این بودم که چقد دنیا کوچیکه! من بچه که بودم یا اصن تا قبل از اینکه ایدل بشم روی وومین، پسر خالم کراش زده بودم بدجور!
ولی الان تهیونگو دارمم و اونم اصن ب چپمم نیست!

تهیونگ داد زد: ا. تتت!!!!؟؟؟؟

پریدم بالا: یاخدا چیشده؟؟؟

تهیونگ با عصبانیت گفت: هرچقدر صدات میکنم جواب نمیدی!
ا. ت: واقعا؟ببخشید حواسم نبود، به خاطر همین انقد عصبانی شدی؟

تهیونگ اخم کرده بود...رگای دستش باد کرده بود... با تمام این اوضاع بازم خشمگین گفت: گفتم رو کی کراش بودی هانن؟؟؟؟؟

مات موندم...این از کجا فهمید!؟ نکنه میتونه ذهنمو بخونه!!!؟؟؟

ترسیده گفتم: یا متساوی الساقین!! میتونی ذهنمو بخونی؟؟؟

تهیونگ با عصبانیت پوزخند زد: داشتی میگفتی! ذهن چیه!؟؟

با کف دستم کوبیده روی پیشونیم😐
اروم گفتم: خاک بر سرت ا. ت که بازم بلند بلند فکر کردی😔

تهیونگ در خالی که عصبانیتش رو روی فرمون ماشین خالی میکرد گفت: نمیخوای بگی؟

ا. ت: خب پسر خالم... ولی یه زمانی! اون موقع ها که خل بودم. بچه بودم!

تهیونگ: نزدیکش نمیشی فهمیدی؟
ا. ت: بله بله چشم🙂‍↕️🫡

تهیونگ: افرین!
دیدگاه ها (۶)

شصتایی شدنمون مبارکککک😍😍😍😍مرسی از همتون خوشگلای مننن 🥹✨واایی...

شوهر دو روزه. پارت۵۹

شوهر دو روزه پارت۵۷

فالو نشه؟؟؟ 🥹❤

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

شوهر دو روزه. پارت۸0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط