پارت پارت حذف شد تو پستای بعد تو کامنتا گذاشتم

< پارت ۲ > (پارت ۱ حذف شد. تو پستای بعد تو کامنتا گذاشتمش )
صبح شد رفتم تو اینه چشام پف کرده بود... ب دیشب ک فکر میکردم  حالم بد میشد...
دیدم ماریا داره زنگ میزنه حال نداشتم جواب بدم ولی خوب اگه نمیدادم پارم میکرد
(ماریا )
سلام یونا خوبی چخبر
_ سلام ممنون خوبم تو چطوری
مشکلی پیش اومده ؟
_ نه بابا مشکل چیه... کاری داشتی؟ خیر سرت مارو ب چپتم حساب نمیکردی
این چ حرفیه جناب اختیار داری... امشب تولد الکسه تو بار جشن گرفته میای؟
_ منو ک دعوت نکرده
چرا کرده بهم گفت بهت بگم چون شمارتو نداشت
_ اومم  خوبه پس باشه
باشه پس فعلا خداحافظ بوس بهت
_ خدافظ خوشگله
(قطع کردن)
خب جیمین اقا اینجارو داشته باش حالا ک بدت میاد برم بار از لج تو هم شده میرم تازه علاوه بر اون لباسی میپوشم ک همه محوم شن(کرم از خودته خواهرم) (فکرای پلید)
#رمان #بی_تی_اس #جیمین #سناریو
دیدگاه ها (۶)

< پارت ۳ >اماده شدم واسه رفتن ب خرید... رفتم و کلی گشتم تا ب...

< پارت ۴ > اخریهو احساس کردم دستش رو برده سمت کمرم ... سعی...

///چند پارتی جیمینتعداد : 4 پارتشخصیت ها : جیمین.. یونا.. ما...

خوب همونطور ک قبلا گفتم میخوام رمان بنویسم...حماایتم کنین......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط