عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۴ (。☬⁠。⁠)⁩


صدا در به گوش آن ها خورد یکی پس از دیگری کنجکاو به هم دیگر نگاه کردن .. تا اینکه خدمتکار سمت آن ها آمد و با اخترام گفت : خانم میون‌شی اومدن
یوبین با لبخند سورپرایز مانند بلند شد سپس با گام های سریع سمت راه رو رفت .. با دیدن دخترکش تند آغوشش را باز کرد سپس میون‌شی هم به سمتش آمد و تند مادرش را بغل کرد .. با بغض حاصل از درد گفت : دلم برات تنگ شده بود
یوبین : منم ..
دخترکش را روی پیشانی بوسید سپس با چشم های پر از اشکش ازش جدا شد و بازو دخترکش را لمس کرد : دخترم خوبی حالت خوبه
میون‌شی بغضش را گرفت سپس آروم نگاهش را به زمین دوخت حتی نمی‌خواست اشکش را ببیند .. یوبین تند آن ها را سمت سالن رهنمایی کرد مین جی با دید برادرش تند بلند شد و تنها یک لبخند ای زد سپس دست هایش را از دور باز کرد : اخخخخ داداش ..
جیمین : سنگ خانواده پارک .. سپس خواهرش را به آغوش گرفت و تنها یک بوسه ای رو موهایش گذاشت و ازش جدا شد .. مین جی با دیدن جان لبخند بر از ذوق زد : وای وای ببین کی اینجاست
جان : خاله جون ..
تهیونگ مغرور از روی مبل بلند شد سپس گنگ ایستاد دست تو جیب سر کج کرد و آروم گفت : خوش آمدید
میون‌شی لبش را بهم زد سپس سری تکون داد همه بر روی مبل نشستند .. جان کنار مین جی نشست و با لبخند نگاهش کرد تهیونگ آروم چشم به میون‌شی دوخت : میون‌شی چی شده خوبی ؟
میون‌شی آروم سری تکون داد،: آره خوبم داداش خالم کمی گرفته بود آقای جیمین بهم گفت منو میاره پیش مامانم
یوبین با مهربانی گفت: اخخخ ممنون پسرم دلم براش خیلی تند شده بود
میون‌شی تند دست مادرش را گرفت .. جیمین با احترام گفت: خواهش میکنم وضیعه ام بود
جان تند و سریع گفت : دایم آدم خوبیه تازه زن دایمو دوست داره
یوبین خندید و گفت : واقعا اگه بهم بگی چی شده بهت شکلات میدم
چشم های جان برق زد و تند گفت : باشه میگم فقد شماره شما رو میخواهم
تهیونگ خندید سپس دستش را روی مبل گذاشت گنگ گفت : ای بابا پدر جدید برام پیدا شد
همه تند خندیدن مین جی دستش را روی دهانش گذاشت تا بلکه خنده زیادش را کم کند ولی از ته قلبش خندید .. میون‌شی با خنده نگاهش کرد .. جان نگاهی به تهیونگ انداخت و گنگ گفت : شما شوهر خاله منی آره
تهیونگ با لحجه بچه گانه خم شد و گفت : اله که چی
همه سعی در حفظ خنده پنهانی بودن..جان دست به سینه نشست سپس عصبی مانند گفت : خاله خوشگلمو ناراحت کنی به من طرفی
تهیونگ جدی گفت : به تو طرفم یا با تو طرفم .. این گونه شد که همه زند زیر خنده .. مین جی از شدت خنده به مبل تکیه داد سپس سرش لیز خورد و سرش را روی شانه تهیونگ گذاشت .. هانول از پله ها پایین آمد و با اخم نگاهش کرد : اینجا چی شده
یوبین آروم گفت : هیچی
دیدگاه ها (۳)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۵ (。☬⁠。⁠)⁩سپس ...

بلاخره جیمین پلک از روی هم برداشت سپس با گیچی و چشم های قرمز...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۸۳ فصل ۳ )جیمین :فك كردم قراره بميرم.....

ظهور ازدواج )( پارت ۳۸۲ فصل ۳ )نفسش رو شدید بیرون داد و زل ز...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۰ (。☬⁠。⁠)⁩آرو...

。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۷ (。☬⁠。⁠)⁩تهیونگ گوشی را پایین آورد سپس موهای ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط