فرازی از خطبه شقشقیه

فرازی از خطبه شقشقیه (3)
شکوه از خلافت عثمان:
تا آن که سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود، و خویشاوندان پدری او از بنی امیّه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‏ای که بجان گیاه بهاری بیفتد، عثمان آنقدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت، و شکم بارگی او نابودش ساخت.

6 بیعت عمومی مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام:
روز بیعت، فراوانی مردم چون یال‏های پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین علیه السّلام لگد مال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخی از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را که می‏فرماید: «سرای آخرت را برای کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است» آری به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشم‏هایشان را خیره کرد.

7 مسؤولیت‏های اجتماعی
سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمی‏کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‏ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب می‏کردم، آنگاه می‏دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‏ای بی ارزش‏تر است.
گفتند: در اینجا مردی از أهالی عراق بلند شد و نامه‏ای به دست امام علیه السّلام داد و امام علیه السّلام آن را مطالعه می‏فرمود، گفته شد، مسایلی در آن بود که می‏بایست جواب می‏داد. وقتی خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیر المؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا که قطع شد آغاز می‏کردید امام علیه السّلام فرمود: هرگز ای پسر عباس، شعله‏ای از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست، ابن عباس می‏گوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتاری مانند قطع شدن سخن امام علیه السّلام این گونه اندوهناک نشدم، که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.
می‏گویم: (معنای سخن امام علیه السّلام که فرمود،
کراکب الصّعبة،
این است که اگر سوار کار مهار شتر سرکش را سخت بکشد، و مرکب چموشی نافرمانی کند، بینی او پاره می‏شود، و اگر مهارش را رها کند، چموشی کرده در پرتگاه سقوط قرار می‏گیرد و صاحبش قدرت کنترل او را ندارد. می‏گویند «اشنق الناقه» یعنی بوسیله مهار، سر شتر را بالا بکشد و «شنقها» نیز می‏گویند که ابن سکّیت در کتاب اصلاح المنطق گفته است. اینکه فرمود
«اشنق لها»
و نفرمود «اشنقها» برای آنکه این کلمه را مقابل
«اسلس لها»
قرار داد، گویی فرموده باشد که اگر سر او را بالا کشد. یعنی آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).
دیدگاه ها (۲)

وصایای_مهدویای ملت مبارز و مسلمان! دعای فرج را زیاد بخوانید،...

اللهم عجل لولیک الفرج

فرازی از خطبه شقشقیه (2)شکوه از عمر و ماجرای خلافت: سرانجام ...

فرازی از خطبه 3. شقشقیه. (1)1 شکوه از ابا بکر و غصب خلاف...

السلام علیک یاخلیفه الرحمن ع

السلام علیک یاخلیفه الله ع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط