فرازی از خطبه شقشقیه

فرازی از خطبه 3. شقشقیه. (1)
1 شکوه از ابا بکر و غصب خلافت
آگاه باشید به خدا سوگند ابا بکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‏دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‏کند. او می‏دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه‏ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان‏زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می‏دارد پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه‏تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می‏نگریستم که میراث مرا به غارت می‏برند.
2 بازی ابا بکر با خلافت
تا اینکه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلی را با شعری از أعشی عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتی است (من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بکر که در حیات خود از مردم می‏خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت‏ دوشیدند و از حاصل آن بهره‏مند گردیدند.
دیدگاه ها (۲)

فرازی از خطبه شقشقیه (2)شکوه از عمر و ماجرای خلافت: سرانجام ...

فرازی از خطبه شقشقیه (3)شکوه از خلافت عثمان: تا آن که سومی ب...

فلسفه_قربانی_کردنپرسش❓ فلسفه #قربانی کردن در روز عید قربان چ...

بزرگی را گفتند ؛تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟گفت: هیچ کا...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط