پارت 24
خلاصه اون روز رو کلا با جین گذروندم واقعا خوش گذشت بهم ولی فقط به عنوان یه دوست نمیدونم چرا نمیتونستم جین رو به عنوان دوست پسرم بدونم من و اون بیشتر میتونستیم دوست باشیم
دیگه شب شده بود و جین میخواست بره که گفتم
_جین میشه حرف بزنیم
@البته چیزی شده چیزی میخوای
_نه من چیزی نمیخوام میخوام چیزی بگم جین این درست نیست که من و تو باهم باشیم میدونی امروز که باهم بودیم این رو فهمیدم که من تورو فقط به عنوان یه دوست بپذیرم به نظرم تو فقط توی احساساتت گم شدی میدونی انسان ها وقتی به کسی وابسته میشن به این احساسشون میگن عشق در حالی که میتونه فقط وابستگی باشه شاید من تو رو هیچ وقت نتونم به عنوان دوست پسر ببینم
@من دیگه باید برم 😢😢😢😢
وقتی از اونجا رفت قلبم شکست من نمیخواستم اینجوری بشه ناخودآگاه اشک های من هم سرازیر شدن ببخشید جین من نمیخواستم این اتفاق بیوفته
@ اون الان من رو رد کرد باورم نمیشه تا حالا هیچ وقت نشده بود به چیزی که میخواستم نرسم این چه حسی من دارم شاید راست میگه شاید منم از اول فقط به عنوان دوستم میدیدمش
"آخر هفته"
آخ آییی 😖😖😖😣😣😣😣😣تموم نشد
دکتر تموم شد خانم جانگ الان میتونید راه برید
_آره یکم پام درد میکنه ولی
دکتر این عادیه لطفا این کرم رو روزی دوبار استفاده کنید اون وقت کاملا خوب میشید
_ ممنونم
دکتر رفت بیرون که لونا اومد پیشم حالت خوبه میرا
آره الان کاملا خوبم
لونا خوبه بیا بریم
باشه
باهم دیگه رفتیم بیرون که یکی دستم رو گرفت سرم رو برگردوندم لوکا بود لبخندی زدم و سلامی گفتم
لوکا سلام میرا حالت خوبه
آره من کاملا خوبم
لونا خوب شد اومدی لوکا من باید برم یکم کار برام پیش اومد تو میرا رو برسون بعدم یه چشمک بهم زد و رفت
هی اونا اوف چقدر کله شقه
لوکا میدونم راست میگی بیا یکم قدم بزنیم تا بریم خونه تون
آها باشه
لوکا راستی چه خبرا از کار جدیدت راضی هستی
میرا اوهوم هستم دوست های زیادی پيدا کردم
لوکا واقعا پس من چی من رو که فراموش نکردی
میرا مگه میشه تو رو هم فراموش کرد
لوکا میرا میشه امروز رو با من بگذرونی
میرا نمیدونم راستش فردا مهمون دارم و....
خوب پس امروز میریم خرید بعد رستوران و شب هم بریم شهر بازی
دیگه شب شده بود و جین میخواست بره که گفتم
_جین میشه حرف بزنیم
@البته چیزی شده چیزی میخوای
_نه من چیزی نمیخوام میخوام چیزی بگم جین این درست نیست که من و تو باهم باشیم میدونی امروز که باهم بودیم این رو فهمیدم که من تورو فقط به عنوان یه دوست بپذیرم به نظرم تو فقط توی احساساتت گم شدی میدونی انسان ها وقتی به کسی وابسته میشن به این احساسشون میگن عشق در حالی که میتونه فقط وابستگی باشه شاید من تو رو هیچ وقت نتونم به عنوان دوست پسر ببینم
@من دیگه باید برم 😢😢😢😢
وقتی از اونجا رفت قلبم شکست من نمیخواستم اینجوری بشه ناخودآگاه اشک های من هم سرازیر شدن ببخشید جین من نمیخواستم این اتفاق بیوفته
@ اون الان من رو رد کرد باورم نمیشه تا حالا هیچ وقت نشده بود به چیزی که میخواستم نرسم این چه حسی من دارم شاید راست میگه شاید منم از اول فقط به عنوان دوستم میدیدمش
"آخر هفته"
آخ آییی 😖😖😖😣😣😣😣😣تموم نشد
دکتر تموم شد خانم جانگ الان میتونید راه برید
_آره یکم پام درد میکنه ولی
دکتر این عادیه لطفا این کرم رو روزی دوبار استفاده کنید اون وقت کاملا خوب میشید
_ ممنونم
دکتر رفت بیرون که لونا اومد پیشم حالت خوبه میرا
آره الان کاملا خوبم
لونا خوبه بیا بریم
باشه
باهم دیگه رفتیم بیرون که یکی دستم رو گرفت سرم رو برگردوندم لوکا بود لبخندی زدم و سلامی گفتم
لوکا سلام میرا حالت خوبه
آره من کاملا خوبم
لونا خوب شد اومدی لوکا من باید برم یکم کار برام پیش اومد تو میرا رو برسون بعدم یه چشمک بهم زد و رفت
هی اونا اوف چقدر کله شقه
لوکا میدونم راست میگی بیا یکم قدم بزنیم تا بریم خونه تون
آها باشه
لوکا راستی چه خبرا از کار جدیدت راضی هستی
میرا اوهوم هستم دوست های زیادی پيدا کردم
لوکا واقعا پس من چی من رو که فراموش نکردی
میرا مگه میشه تو رو هم فراموش کرد
لوکا میرا میشه امروز رو با من بگذرونی
میرا نمیدونم راستش فردا مهمون دارم و....
خوب پس امروز میریم خرید بعد رستوران و شب هم بریم شهر بازی
۳۹.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.