پارت 25
خوب پس امروز میریم خرید بعد رستوران و شب هم بریم شهر بازی
میرا وای دلت خوشه ها راستش خودمم دوست دارم بگردم پس باشه
لوکا آخ جون 😆 😆 😆
میرا 😂😂😂😂😂😂😂
باهم رفتیم و خرید کردیم کلی گشتیم آخر شب ساعت ۱٠بود رفتیم تا چیزی بخوریم
از زبان نامجون امروز میرا گچ پاهاش رو باز کرد و قرار پس فردا برگرده کمپانی تا شب با پسرا توی اتاق تمرین بودیم جین به نظر ناراحت میومد جیهوپ هم همینطور دلیلش رو نمیدونستم ولی باید بفهمم وای خدا ساعت 8 من باید 9 برم به ملاقات آقای یونگ رفتم و حاضر شدم بعد از اینکه به پسرا خبر دادم رفتم رستوران جلسه که تموم شد همه برگشتن ولی من موندم تا چیزی بخورم توی رستوران مشتری های کمی بود بلاخره ساعت ۱۱ شب بود داشتم اطراف رو نگاه میکردم که چشمم به دختری با موهای بلند سیاه افتاد چرا اینقدر شبیه میراست ولی نه اون میرا اینجا چیکار میکنه اون کی کنارش با خشم بهشون نگاه میکردم داشتن باهم میخندیدن ولی خنده های میرا فقط مال من بود پس چرا داره با اون 😡😡😡😡😡😡😡
نیم ساعت گذشت منم شروع کردم به خوردن از عصبانیت رگ های دستم برجسته شده بود سعی میکردم آروم باشم پشت سرهم چند تا پیک مشروب خوردم تقریبا مست بودم دیدم میرا رفت دستشویی اون پسره هم بلند شد و سر میز یه دختر دیگه نشست و بغلش کرد پس این احمق دختر باز هم هست الان نشونش میدم
میرا وای دلت خوشه ها راستش خودمم دوست دارم بگردم پس باشه
لوکا آخ جون 😆 😆 😆
میرا 😂😂😂😂😂😂😂
باهم رفتیم و خرید کردیم کلی گشتیم آخر شب ساعت ۱٠بود رفتیم تا چیزی بخوریم
از زبان نامجون امروز میرا گچ پاهاش رو باز کرد و قرار پس فردا برگرده کمپانی تا شب با پسرا توی اتاق تمرین بودیم جین به نظر ناراحت میومد جیهوپ هم همینطور دلیلش رو نمیدونستم ولی باید بفهمم وای خدا ساعت 8 من باید 9 برم به ملاقات آقای یونگ رفتم و حاضر شدم بعد از اینکه به پسرا خبر دادم رفتم رستوران جلسه که تموم شد همه برگشتن ولی من موندم تا چیزی بخورم توی رستوران مشتری های کمی بود بلاخره ساعت ۱۱ شب بود داشتم اطراف رو نگاه میکردم که چشمم به دختری با موهای بلند سیاه افتاد چرا اینقدر شبیه میراست ولی نه اون میرا اینجا چیکار میکنه اون کی کنارش با خشم بهشون نگاه میکردم داشتن باهم میخندیدن ولی خنده های میرا فقط مال من بود پس چرا داره با اون 😡😡😡😡😡😡😡
نیم ساعت گذشت منم شروع کردم به خوردن از عصبانیت رگ های دستم برجسته شده بود سعی میکردم آروم باشم پشت سرهم چند تا پیک مشروب خوردم تقریبا مست بودم دیدم میرا رفت دستشویی اون پسره هم بلند شد و سر میز یه دختر دیگه نشست و بغلش کرد پس این احمق دختر باز هم هست الان نشونش میدم
۲۲.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.