part

part: ²⁷
اکس دیوونه من

جونگکوک ویو

اروم بوسه ای رویه پیشونیش زدمو رفتم بیرون..

کوک: سوجون؟

سوجون: بله ارباب؟

کوک: حواست به ا.ت باشه.. چیزی خواست برو واسش بگیر... اوکی؟

سوجون: چشم ارباب..

از کنارش رد شدم و رفتم پایین.. همه خدمتکارا تا کمر خم شده بودن... بهشون اهمیت ندادم.. رفتم بیرون.. سوار ون بوگاتی مشکیم شدم و استارت زدم... ¹⁰ تا ون پر بادیگارد و ⁵ تا هم موتور سوار که تک تیر انداز حرفه از بودن.. پشت سرم میومدن... بعد از ²⁰ مین رسیدیم سازمان.. رفتم داخل اتاق جلسه... همه اعضا منتظرم بودن... رفتم نشستم رو صندلی مخصوصم..

یونگی: نقشه هیونجین رو فهمیدم...

کوک: خوب؟

یونگی: در واقع... هیونجین و هانا باهم رل زدن... و... هیونجین میخواد که با استفاده از هانا به ا.ت برسه... چون میدونه نقطه ضعفت ا.ته... ینی... هانا فک میکنه هیونجین قصدش کمک به ا.ته... ولی در واقع هیونجین میخواد ا.ت رو زیر خواب خودش کنه...

پوزخندی زدم..

کوک: از کجا فهمیدی؟

یونگی: از شنودی که جاسوسمون به گوشی هیونجین وصل کرده...

کوک: اوم.. اوکی.. مرسی..

ته: جونگکوک... چی تو سرته؟

کوک: میفهمید..

هیونجین و هانا ویو

هانا: من مطمئن باشم که ا.ت جاش پیش تو امنه دیگه؟


هیونجین: اره.. خیالت راحت..

هانا: اوکی...

صدای پیامک گوشی هانا اومد... گوشیو برداشت و پیامک رو خوند..

هانا: ه.. هیونجین.. بدبخت شدیم..

هیونجین: چرا؟

هانا: جونگکوک فهمیده... ا.ت رو زده..

هیونجین: چیییییییییییی؟

هانا: وایییی بدبخت شدیمممم... الان چیکار کنیم؟

هیونجین: با جونگکوک یه قرار میذارم...

هانا: اوکی..
دیدگاه ها (۱۴)

حقققققققق

part: ⁴²عشق بی رنگاروم شروع کردم به خوردن.. بعد از چند مین ی...

فیلم دعوای خودمو با داداشم پیدا کردمممممم

امروز تولد دخترمههههههههرزان پارک تولدت مبارکککک💋♥🫶🏻

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط