نگاهم میکنی p15
همینجوری داشتم با خودم فکر میکردم که
÷وایسا ببینم تو گفتی پیش زنشههه
#اره دیگه
÷زنش کیه
#خواهرت بیا بریم بابااا
÷وایسا ببینمممم غلط کرده چسبیده به خواهر یکی یدونه ی من اون مرتیکه ی پرووو
#کوکی آروم باش مثلا رفیقته
÷تو از کجا میدونی تازشم رفیقم بود
#هنوزم هست خب راستش ما خیلی حرف نداشتيم باهم بزنیم بخاطر همین ازت تعریف کرده
اونا کنار هم خوشحالن
÷پس تو چی میشی
#ا.ت با پدر و مادرم صحبت کرد و من قراره باهات ازدواج کنم
÷آها خوبه خوشبخت بشی
وایسا ببینم با منننن؟
#اوهوم .... توعم دوسم داری؟
بغلش کردم
÷آره خیلی زیااااااد خیلی خیلی زیاد
ولی اونی که تو واقعا عاشقشی چی
#خب اونم میشه شوهرم
÷پس فقط با من ازدواج میکنی تا پدر و مادرت اذیتت نکنن؟
#نه قراره با تو ازدواج کنم که بهت بفهمونم اونی که عاشقشم تویی
÷و.. واقعا؟
#معلومه بیبی
بغلش کردم
÷عاشقتم جئون آنا
#حیحی منم تازه میدونستی مینهی و یونگی باهمن
÷اوو آره بابا یونگی هیونگ که عاشقه قشنگ
#یااا چرا به من نگفته بودی
÷چون زنم نبودی حیح
( راوی ویو)
ا.ت و تهیونگ خیلی عاشقانه در باسن هم بودن و رزی هم هنوز با ا.ت قهر بود (چص کرده)
که آنا و کوک از در وارد میشن
+سلاممم داداش عاشق من چطوری
÷خوبم فقط یه آب قند به این بچه بده داره پس میوفته
ا.ت برای آنا آب آورد
+چرا اینجوری شدی دختررر
آنا مچ دستشو بالا آورد
+کیم تهیونگگگ همین الان میری اسم منو رو پیشونیت تتو میکنی فهمیدی یا نهههه(داد )
÷تازه اونی منم زدم من زدم آنا، آنا هم زده جونگکوک
+خودم دیدم کور که نیستم
تهیونگ میاد ا.ت رو بغل میکنه
-بیبی اسمت رو قلب من تتو شده
+برو بابا من طلاق میخوام
-بخدا دروغ ندارم بگم
تهیونگ لباسشو کنار زد و اسم ا.ت دقیقا روی سينه سمت چپش روی قلبش تتو شده بود ( همچین رمانتیکی از کجا به ذهن ادمین اومد من نمیدونم )
#وااوو خوشم اومد بچه ها میان همه باهم ازدواج کنیم توی یه روز؟
+اره بد نیست خوبه میدونی که الان فقط تو لباس عروس داریی؟
من چی
×مال تورم میدوزیم
+کسی از پارک رزی نظر نخواست
×کامااااان آشتی کن پشمک من
+برو برو حوصلتو ندادم
× اونی مننن
یه نظری بدین اصلا خوب پیش میره؟
میخوام دیکه ننویسم
÷وایسا ببینم تو گفتی پیش زنشههه
#اره دیگه
÷زنش کیه
#خواهرت بیا بریم بابااا
÷وایسا ببینمممم غلط کرده چسبیده به خواهر یکی یدونه ی من اون مرتیکه ی پرووو
#کوکی آروم باش مثلا رفیقته
÷تو از کجا میدونی تازشم رفیقم بود
#هنوزم هست خب راستش ما خیلی حرف نداشتيم باهم بزنیم بخاطر همین ازت تعریف کرده
اونا کنار هم خوشحالن
÷پس تو چی میشی
#ا.ت با پدر و مادرم صحبت کرد و من قراره باهات ازدواج کنم
÷آها خوبه خوشبخت بشی
وایسا ببینم با منننن؟
#اوهوم .... توعم دوسم داری؟
بغلش کردم
÷آره خیلی زیااااااد خیلی خیلی زیاد
ولی اونی که تو واقعا عاشقشی چی
#خب اونم میشه شوهرم
÷پس فقط با من ازدواج میکنی تا پدر و مادرت اذیتت نکنن؟
#نه قراره با تو ازدواج کنم که بهت بفهمونم اونی که عاشقشم تویی
÷و.. واقعا؟
#معلومه بیبی
بغلش کردم
÷عاشقتم جئون آنا
#حیحی منم تازه میدونستی مینهی و یونگی باهمن
÷اوو آره بابا یونگی هیونگ که عاشقه قشنگ
#یااا چرا به من نگفته بودی
÷چون زنم نبودی حیح
( راوی ویو)
ا.ت و تهیونگ خیلی عاشقانه در باسن هم بودن و رزی هم هنوز با ا.ت قهر بود (چص کرده)
که آنا و کوک از در وارد میشن
+سلاممم داداش عاشق من چطوری
÷خوبم فقط یه آب قند به این بچه بده داره پس میوفته
ا.ت برای آنا آب آورد
+چرا اینجوری شدی دختررر
آنا مچ دستشو بالا آورد
+کیم تهیونگگگ همین الان میری اسم منو رو پیشونیت تتو میکنی فهمیدی یا نهههه(داد )
÷تازه اونی منم زدم من زدم آنا، آنا هم زده جونگکوک
+خودم دیدم کور که نیستم
تهیونگ میاد ا.ت رو بغل میکنه
-بیبی اسمت رو قلب من تتو شده
+برو بابا من طلاق میخوام
-بخدا دروغ ندارم بگم
تهیونگ لباسشو کنار زد و اسم ا.ت دقیقا روی سينه سمت چپش روی قلبش تتو شده بود ( همچین رمانتیکی از کجا به ذهن ادمین اومد من نمیدونم )
#وااوو خوشم اومد بچه ها میان همه باهم ازدواج کنیم توی یه روز؟
+اره بد نیست خوبه میدونی که الان فقط تو لباس عروس داریی؟
من چی
×مال تورم میدوزیم
+کسی از پارک رزی نظر نخواست
×کامااااان آشتی کن پشمک من
+برو برو حوصلتو ندادم
× اونی مننن
یه نظری بدین اصلا خوب پیش میره؟
میخوام دیکه ننویسم
۶.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.