هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part10
جیا: پ... دددد... ر من.... تونستم فرار کنم
جؤن: به هر حال امروز قراره شوهر بدم
جیا: باشه من قبول میکنم....
جؤن: چه زود...
جیا: اره تصمیم گرفتم به حرفتون گوش بدم
جؤن: به نفع خودته
جیا: مرسی من میرم طبقه بالا اماده شم میام.... بدو بدو رفتم و رسیدم به دفتر کار همه جا رو پخش زمین کردم ولی پیدا نکردم مدارک رو
هییی ات میشنوی؟
+اره به گوشم
جیا: نمیتونم پیداش کنم
+خوب بگرد
جیا: باشه دوباره گشتم که دستم خورد به کتاب و کتابخونه جلوم درزش باز شد... شتتت
ات در مخفی
+چی توشه؟
جیا: رفتم داخل... پشمام... کلی طلا و جواهرات وایسا یه گاو صندوق... رمز داره
+ببین جیا تمرکز کن اوکی
جیا: باشه... شاید تاریخ تاسیس شرکته...(غلطه)
نه ایننن نیسسس
جیا: شاید تاریخ تولدشه(غلطه)
نههه نیسسس
این اخرین شانسه
جیا: بزار یچیزی رو امتحان کنم...
باز شد ات
+چی بود رمزش؟
جیا: تاریخ مرگ مادرم (بغض)
+این مردک چقدر عوضیه
جیا: مهم نیس... مدارک رو برداشتم چیکار کنم حالا..... داشتم میرفتم بیرون که... بابام جلوم ظاهر شد...
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۶)

هفتمین عشق Part11جؤن: پس گولم زدی جیا: بابا.... جؤن:(سیلی) خ...

پیج قبلیم و به فنا رفتهhttps://wisgoon.com/helena157خب بچه ه...

هفتمین عشق Part 9جیا: الان که اینجام حس بهتری دارم و واقعا ر...

مروارید آبیPart¹⁰⁸_ خواستم یه کادو بهش بدم (مثل سگ دروغ میگه...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

p²+ بیا اینجا که کلی کار داریم.. اولین مشتری اومد.. دومین.. ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط