MY FAVORITE ENEMY
"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۱۰
"ویو جنا"
صدایه جیغش تو مدرسه پیجیده بود..
به هر حال دردسرام خیلی زود تو این مدرسه ام شروع میشه...
رفتم تو اتاقم..
خب اولین کلاسم فردا ساعت ۹ صبحه..
و ۸ صبحونس..
پس من ۶ بیدار میشم که ورزشمم کرده باشم.
لباس عوض کردم و ولو شدم رو تخت..
و بعد کوک کردن ساعت برایه ۶ صبح خوابیدم.
"۰۶:۰۰"
با صدایه زنگ بیدار شدم.
رو تخت نشستم و تا یکم ویندوزم بالا بیاد.
از جام بلند شدم و موهام و گوجه ایی بالا سرم سفت بستم..
یه شلوار راحت با سویشرت ست خودش..
فقط من از زیر سویشرت یه تاپ سفید پوشیدم.
با برداشتن بطری اب و یه حوله کوچیک از اتاق امدم بیرون.
درطول شب نمیتونیم از خوابگاها بیایم بیرون.
ولی ساعت ۶ که شب نیست..
به سمت سالن ورزش رفتم.
خوبی اینجا این بود که رو بعضی ستوناها نقشه وجود داشت و می شد راه کلاسارو پیدا کرد.
وارد سالن شدم..
خالی بود.
خوب طبعیه کی جز من از خوابش می گذره؟
سالن بزرگی بود و کفش از تشک پوشیده شده بود و اطرافش قفسه هایی وجود داشت که وسایل مقل دمبل و چییزای دیگه وجود قرار داشت..
حوله و بطریم و یه گوشه گزاشتم.
و شروع به دویدن به دور سالن کردم.
حدودا ۲۰ دقیقه بعد..
دست از دویدن برداشتم و یکم اب خوردم.
و خیلی سریع رفتم سراغ دراز نشست و پلانک و چییزایه ساده دیگه....
و وقتی ساعت ۷ شد رو تشک افتادم و نفس نفس زدم..
یکم اب خوردم و با حوله صورت و گردنم و پاک کردم
اولایه پاییز بود پس زیاد سرد نبود .
برایه همین سویشرتم و در اوردم.
یکم اونجا نششتم تا نفسم بالا بیاد تا بر گردم خوابگاه..
باید قبل صبحونه دوش بگیرم.
یکی از اخلاقایه بدم این بود که قبل ورزش چییزی نمیخوردم.
و کلا عادت داشتم تا یکی دو ساعت بعد از بیدار شدنم چییزی نخورم..
و یکی از دلایلی که انقدر خستم می کرد و حالم و بد می کرد همین بود..
با باز شدن در سرم و چرخوندم سمت در.
کی صبح زود میاد اینجا؟؟
شاید یکی از کار کنا یا معلماست.
ولی نبود..
بلکه اون پسر بود که پریسینگ داشت..
انقدر با دیدنم تعجب کرده بود که سر جاش وایساده بود .
یه شلوار ورزشی با عرق گیر تنش کرده بود.
روز اول اینجوری سرد و حنثی به نظر نمی امد...
بلکه خیلی شوختب با تهیونگ صحبت مس کرد..
و خب از حق نگذریم خیلی خوش هیکله و فیس عالی داره..
راحت هر دختری و جذب خودش میکنه..
دقیقا مثل من که از وقتی دیدمش جذبش شدم.
ولی وقتی یاد تهیونگ و حرفش می افتادم.
حالم از خودش و رفیقاش به هم میخوره.
منم نگاه خنثام و حفظ کردم..
بهتره برم...
از جام بلند شدم و سویشرت و رو یکی از شونه هام انداختم و وسایلم و ورداشتم..
_
عکس لباس جنارو گزاشتم..
اونی که توسیه
GHAPTER:1
PART:۱۰
"ویو جنا"
صدایه جیغش تو مدرسه پیجیده بود..
به هر حال دردسرام خیلی زود تو این مدرسه ام شروع میشه...
رفتم تو اتاقم..
خب اولین کلاسم فردا ساعت ۹ صبحه..
و ۸ صبحونس..
پس من ۶ بیدار میشم که ورزشمم کرده باشم.
لباس عوض کردم و ولو شدم رو تخت..
و بعد کوک کردن ساعت برایه ۶ صبح خوابیدم.
"۰۶:۰۰"
با صدایه زنگ بیدار شدم.
رو تخت نشستم و تا یکم ویندوزم بالا بیاد.
از جام بلند شدم و موهام و گوجه ایی بالا سرم سفت بستم..
یه شلوار راحت با سویشرت ست خودش..
فقط من از زیر سویشرت یه تاپ سفید پوشیدم.
با برداشتن بطری اب و یه حوله کوچیک از اتاق امدم بیرون.
درطول شب نمیتونیم از خوابگاها بیایم بیرون.
ولی ساعت ۶ که شب نیست..
به سمت سالن ورزش رفتم.
خوبی اینجا این بود که رو بعضی ستوناها نقشه وجود داشت و می شد راه کلاسارو پیدا کرد.
وارد سالن شدم..
خالی بود.
خوب طبعیه کی جز من از خوابش می گذره؟
سالن بزرگی بود و کفش از تشک پوشیده شده بود و اطرافش قفسه هایی وجود داشت که وسایل مقل دمبل و چییزای دیگه وجود قرار داشت..
حوله و بطریم و یه گوشه گزاشتم.
و شروع به دویدن به دور سالن کردم.
حدودا ۲۰ دقیقه بعد..
دست از دویدن برداشتم و یکم اب خوردم.
و خیلی سریع رفتم سراغ دراز نشست و پلانک و چییزایه ساده دیگه....
و وقتی ساعت ۷ شد رو تشک افتادم و نفس نفس زدم..
یکم اب خوردم و با حوله صورت و گردنم و پاک کردم
اولایه پاییز بود پس زیاد سرد نبود .
برایه همین سویشرتم و در اوردم.
یکم اونجا نششتم تا نفسم بالا بیاد تا بر گردم خوابگاه..
باید قبل صبحونه دوش بگیرم.
یکی از اخلاقایه بدم این بود که قبل ورزش چییزی نمیخوردم.
و کلا عادت داشتم تا یکی دو ساعت بعد از بیدار شدنم چییزی نخورم..
و یکی از دلایلی که انقدر خستم می کرد و حالم و بد می کرد همین بود..
با باز شدن در سرم و چرخوندم سمت در.
کی صبح زود میاد اینجا؟؟
شاید یکی از کار کنا یا معلماست.
ولی نبود..
بلکه اون پسر بود که پریسینگ داشت..
انقدر با دیدنم تعجب کرده بود که سر جاش وایساده بود .
یه شلوار ورزشی با عرق گیر تنش کرده بود.
روز اول اینجوری سرد و حنثی به نظر نمی امد...
بلکه خیلی شوختب با تهیونگ صحبت مس کرد..
و خب از حق نگذریم خیلی خوش هیکله و فیس عالی داره..
راحت هر دختری و جذب خودش میکنه..
دقیقا مثل من که از وقتی دیدمش جذبش شدم.
ولی وقتی یاد تهیونگ و حرفش می افتادم.
حالم از خودش و رفیقاش به هم میخوره.
منم نگاه خنثام و حفظ کردم..
بهتره برم...
از جام بلند شدم و سویشرت و رو یکی از شونه هام انداختم و وسایلم و ورداشتم..
_
عکس لباس جنارو گزاشتم..
اونی که توسیه
- ۱۱.۸k
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط