MY FAVORITE ENEMY

"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۹

"ویو جنا"



منم اهمیت ندادم و مشغول صحبت با بقیه شدم....

درسته ظاهر اینجا قدیمی بود.
ولی از وسایل نو با کیفیت و جدید پر شده بود..

مثل این میزا..

یوری چرخید سمتم

و با دهن تقریبا پر گفت:

_جنا پسر عموت و دیدی؟
جنا: اره...

یه دختره دیگه گفت:

_باورم نمیشه کیم تهیونگ پسر عموته..اون و رفیقاش باور نکردنینن..خیلی جذابنن...

یه پسره گفت:

_با اینکه پسرم ولی اعتراف میکنم با وجود اون ستا شانس بقیه پسرا برایه جذب دخترا خیلی کمه..

درسته تهیونگ خوش هیکل و خوشگله...

ولی اون پسری که کنارشه..
دوباره نگاهمو دادم به سمت همون پسری که زول زده بود بهم..
ولی این دفعه نگام نمی کرد و با بقیه صحبت می کرد..

اون پسر اولین پسریه که انقدر چشمم و گرفته..

بعد از شام..
مدیر امد شروع کرد به صحبت کردن.

_دانش اموزان..به یه سال تحصیلیه جدید تو این مدرسه خوش امدید.

از ظاهرش،حرف زدنش،و رفتاراش مشخص بود از اون شالاتاناس که امده مدیر شده..


شروع کرد به گفتن چندتا چرت و پرت و خوش امد گویی..

و در اخر گفت:

_..ولی امسال یه تغییر کوچیک تو اموزش این مدرسه داده شده...سال سونی هایه عزیز که بعد از این سال شکار جی می شید...مسئولان تصمیم گرفتن که بعد از ماه اول..هر ماه..۵ نفر از شمارو به یه ماموریت کوجیک بفرستن..تا با کار اشنا شید..این کار نمره زیادی داره..و خوب امادتون میکنه...برایه تبدیل شدن به یه شکارچی خوب..

همه سال سومی البته بجز اون ستا مغرور شروع کردن به جیغ و داد کردن..

مدیر با گفتن حرفایه اخر مزخرف ترش..
گفت که میتونیم بر گردیم خوابگاهامون‌.

داشتم با یوری از سالن غذا خوری خارج می شدیم که یکی محکم به شونم خورد و رد شد...

هانا بود..

که خودش و چسبونده بود به بازویه یه پسره و رد شد .
بدون اینکه براش مهم باشه که زد به یکی..

دختره وحشی جوری کوبید خودش و به من شونم درد گرفت..

شیطونه میگفت موهاش و بکشم و بزنم تو دهنش..

ولی حیف که نمیخوام از روز اول گند بزنم..

عین هر سال تو مدرسه ..

هر سال جدیدی که شروع میشد عمو بخواطر من ۱۰ بار می امد مدرسه.

چرا؟؟

چون من دختری نیستم که اروم یجا بشینه...

مدیر مدرسمون یه زنه عجوزه بود که زور می گفت..

منم یبار میز دفترشو با مار مولک پر کردم.


صدایه جیغش تو مدرسه پیجیده بود..