باید یکی باشد
باید یکی باشد
که ببینی دل توی دلش نیست
که تو را به وقت هایی که می داند خوب نیستی و حوصله نداری
بخنداند
و امیدوار کند
و حواست را پرت کند
و به یادت بیاورد که هر چقدر هم که اوضاع بد باشد
اما یکی یکجایی هست که هنوز دوستت دارد ... باید یکی باشد
که ببینی که چقدر برایش مهم است
همین یک ذره بهتر و بدتر شدن هایت... باید یکی باشد که همینطور الّابختکی نسپاردَت به امانِ زمان و روزگار!
که بلکه خود به خود خوب شوی !... باید یکی باشد
که ببینی دل توی دلش نیست
که حتی دو دقیقه زودتر خوب شدنِ حالِ دلت را ببیند... باید یکی باشد که ببینی چقدر برایش فرق می کنی
و چقدر بلد است تو را
و چقدر حواسش به تو جمع است... باید یکی باشد که به یادت بیاورد که برای یکی فرق داری!... آدم باید برای یکی فرق داشته باشد!، و اگرنه دنیا سراسر ترس و وحشت است...! و اگرنه از بالا که به زمین نگاه می کنم
همه مان یک مُشت در شلوغی بی پناه و بی اهمیت رهاشدگانیم
که به هیچ کجای جهان برنمی خورد هر بلایی هم که سرمان بیاید... باید یکی،
فقط یکی،
اهمیتِ بود و نبود ما را به یادمان بیاورد
که هنوز برای یکی، فقط برای یکی، چقدر مهم ایم!... مثلا فرض کنید همین الان
در یکی از پیاده روهای این کره ی خاکیِ بی صاحب مانده
که ما حتی اسمش را هم نشنیده ایم،
یکی بیفتد و بمیرد،
باور کنید اگر آن یکی
تمام دنیای فقط یک نفر نبوده باشد، بیهوده مرده است؛
باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که به دست آورد دلت را...
که ببینی دل توی دلش نیست
که تو را به وقت هایی که می داند خوب نیستی و حوصله نداری
بخنداند
و امیدوار کند
و حواست را پرت کند
و به یادت بیاورد که هر چقدر هم که اوضاع بد باشد
اما یکی یکجایی هست که هنوز دوستت دارد ... باید یکی باشد
که ببینی که چقدر برایش مهم است
همین یک ذره بهتر و بدتر شدن هایت... باید یکی باشد که همینطور الّابختکی نسپاردَت به امانِ زمان و روزگار!
که بلکه خود به خود خوب شوی !... باید یکی باشد
که ببینی دل توی دلش نیست
که حتی دو دقیقه زودتر خوب شدنِ حالِ دلت را ببیند... باید یکی باشد که ببینی چقدر برایش فرق می کنی
و چقدر بلد است تو را
و چقدر حواسش به تو جمع است... باید یکی باشد که به یادت بیاورد که برای یکی فرق داری!... آدم باید برای یکی فرق داشته باشد!، و اگرنه دنیا سراسر ترس و وحشت است...! و اگرنه از بالا که به زمین نگاه می کنم
همه مان یک مُشت در شلوغی بی پناه و بی اهمیت رهاشدگانیم
که به هیچ کجای جهان برنمی خورد هر بلایی هم که سرمان بیاید... باید یکی،
فقط یکی،
اهمیتِ بود و نبود ما را به یادمان بیاورد
که هنوز برای یکی، فقط برای یکی، چقدر مهم ایم!... مثلا فرض کنید همین الان
در یکی از پیاده روهای این کره ی خاکیِ بی صاحب مانده
که ما حتی اسمش را هم نشنیده ایم،
یکی بیفتد و بمیرد،
باور کنید اگر آن یکی
تمام دنیای فقط یک نفر نبوده باشد، بیهوده مرده است؛
باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که به دست آورد دلت را...
- ۴.۲k
- ۳۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط